10دی ماه1388 شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.
۱۳۸۸ دی ۵, شنبه
آخرین نقشه بین المللی ایران پیش از جدا شدن سرزمینهای تاریخی آن - انتشارات تامسون 1814
10دی ماه1388 شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.
۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه
به مناسبت 5 دی ماه روز درگذشت پیامبر اریائی ایرانی زردشت اسپنتمان
روز 5 دی ماه روز درگذشت زردشت را به تمامی ایرانیان ایراندوست تسلیت عرض میکنم
اینست محرم ما 5 دی ماه محرم واقعی ایرانیان است
پیام آور دوستی کشته شده بود. چهره ی تابناکش هنوز هم می درخشید. نور آتش با سرخی خون های بر زمین ریخته شده درآمیخته بود. مردم ناباورانه به این رویداد غم انگیز، خیره مانده بودند. همه خاموش بودند و سر در گریبان داشتند. کسی نمی گریست ...
او در آغاز بهار با خنده، پای به جهان گذارد و در آغاز زمستان به دست دشمن انیرانی، در پای آتش سپند کشته شد.
47 سال پیامبری کرد و خویشکاری اش را به پایان برد. در هنگامه ی کشته شدن، به آرزویش رسیده بود. خرسند بود که مردم را به راه راست هدایت نموده، خدای یکتا را به آن ها شناسانده، آن ها را از سستی و کاهلی و بیابان گردی رهانیده، به آن ها راه و روش زندگی بر پایه ی داد و را «اشا» آموخته و هرآنچه کرده از برای مهر به اورمزد بوده و برای شادی و خرسندی مردم و گسترش دین بهی. اشو زرتشت به آرزویش رسیده بود چرا که پیش از چنین روزی دردآور، چنین سروده بوده:
«بهترین آرزوی زرتشت اسپنتمان برآورده شد؛
زیرا اهورا مزدا، از پرتوی راستی؛
به وی فراوانی چهان مینوی و مادی
و زندگانی نیک، برای همیشه، ارزانی داشته است.
حتا کسانی که با او دشمنی می ورزیدند
اکنون گفتار و کردار دین بهی را آموخته اند»(هات 53 بند 1)
پیش از کشته شدنش در آتشکده ی بلخ، همه ی یارانش را گرد خود خواند و درباره ی آینده ی دین بهی سخن گفت:
«بشنو تا برای خرسندی مردان و زنان،
برای خرسندی منش نیک،
انجمن دوستی آرزو شده، پدید آید،
تا وجدان هرکس به پاداش خود برسد
خواست و آرزویم پاداش راستی است،
و این آرزویی است که مزدا، خدای دانا، می پسندند» (هات54 بند1)
و این نماز و نیایشی بود از برای گسترش برابری و برادری میان همه ی مردم، یارانش در چشمان درخشان او نور پیروزی و خرسندی می دیدند و دریافته بودند که تنها خواست و آرزویش، نزدیکی و دوستی با اهورامزداست. خوشبختی، شادی، آسایش و خرسندی را برای همه ی مردم می خواهد، چه اینکه می داند می داند اگر همه ی مردم در خرسندی، شادی و آسایش باشند، همه، نزدیکی به خدا را به چشم خواهند دید.
دست به نماز ایستاده بودند که؛ ای اهورامزدا! ما را از دروغ و اهریمن برهان، ما را توانایی ده تا بتوانیم بر دشمنان درونی و بیرونی خود که همانا ناراستی و بدکرداری است چیره شویم. ای اهورامزدا! ما خواهان تازه گردانیدن جهانیم، توان ما را در رسیدن به این آرزو دوچندان کن ...
نماز که به پایان رسید، اشوزرتشت و یارانش نتوانستند از یورش بیگانگان جان به دربرند و همگی، پیش از آنکه از آمدن دشمن آگاهی یابند و خود را در برابر تازش آنان آماده کنند، کشته شدند. دریغا، دریغا.
خورشید فردا که برآید، دیگر او چشم نخواهد گشود و مردم دیگر او را در میان خود نخواهند دید. اما پیامش تا به امروز مانده است.
اشوزرتشت خندان به جهان آمد، جهان را شادی و خرسندی بخشید و انوشه روان شد.
آموزشگاه اشوزرتشت نزدیک به چهار هزار سال است که برپاست. پیام و یاد و اندیشه ها و گفتارش هنوز هم، به مانند روز نخست، زنده است و تازگی دارد. در این هزاره ها، هزاران هزار، دانش آموخته ی این آموزشگاه آمده اند و رفته اند و جهان را تازگی بخشیده، به پیشرفت مینوی و مادی رسانده اند. همانگونه که خواست او بوده، اکنون پیام او به چهارگوشه ی جهان رسیده است. او می خواست جهانی تازه پدید آید؛ جهانی پر از دانش، سنجش، دوستی، آشتی، آرامش، رسایی و جاودانگی.
می سراید:
«بهترین نیکی از آن دانشمندی است
که پیام راستین مرا
که از آن، راستی و رسایی و جاودانی بر می خیزد،
فراگیرد و فراگوید.
برای چنین کسی، شهریاری خدای دانا
از راه منش نیک، گسترش خواهد یافت.» (هات31 بند6)
همه ی جهانیان باید در این راه بکوشند. آینده ی بهتر برای کسانی است که در پی آینده ی بهتر برای دیگران باشند.
در نوشته های زرتشتی و برابر با سنت، اشوزرتشت در روز خیر ایزد و دی ماه (برابر با پنجم دی ماه در گاهشماری خورشیدی)، به دست «توربراتور» تورانی، در آتشکده ی بلخ کشته شد.
این روز نزد زرتشتیان، «روز ویژه ایست. همه دست از کار می کشند و به یاد پیامبرشان و برای شادی فَرِوَهرِ آن بزرگ مرد تاریخ دین و اندیشه، آیین های ویژه در آرامگاه های شهر های زرتشتی نشین برگزار می کنند.
همه، از چند روز پیش از خیر روز، در یکی همازوری دینی و آیینی، در فراهم آوردن سفره ها و خوردنی ها و میوه ها و لرک به یکدیگر یاری می رسانند و این کردار های نیک و آیینی را کرفه می دانند.
از برآمدن خورشید روز خیرایزد و دی ماه تا فرو رفتن خورشید این روز، در آرامگاه های زرتشتی، جوشش و کوشش مردم، به همراهی موبدان و آوای دلنشین اوستا، دیده می شود.
اینک فروهر پاک اشوزرتشت از جهان مینوی ما چشم بر می دارد و اندیشه و کردار و گفتار ما را می بیند. اشوان (=پیروان آیین راستی) را می نگرد و جاودانگی آیین راستی را آرزو می کند.
سرچشمه: هفته نامه ی امرداد199
۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه
یلدا بلندترین شب سال ایرانیان
جشن شب یلدا جشنی ست که از 7000 سال پیش تا کنون در ميان ایرانيان برگزار میشود. 7000 سال پیش نیاکان ما به دانش گاهشماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است. در این جستار از سخنرانی دکتر جنیدی و دکتر کزاری برداشت هایی شده:
جشن شب یلدا:
فردوسی بزرگ در شاهنامه میگوید:
نباشد بهار و زمستان پدید **** نیارند هنگام رامش نوید
از این بیت میتوان پی برد که در سرزمینهايی بجز ایران آغاز فصل ها را نمیدانستند اما ایرانیان در آن زمان به این دانش دست پیدا کرده بودند.
در زمان تاختن تازیان به ایران گاهشماری ایرانیان که بر پایه ی خورشید بود، به گاهشماری بر پایه ی ماه دیگرگون شد، اما پس از چندی خیام بروی کار آمد و این گاشماری خورشیدی را دوباره بنیان نهاد تا باز جشنهای ما زنده باشند و ما آنها را برگزار کنیم.
شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب
این شب در نیمکره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود.
ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و تابش نور ایزدی افزونی مییابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا میکردند.
پیشینهٔ جشن
یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است. ایرانیان باستان این شب را شب تولد ایزد مهر «میترا» میپنداشتند، و به همین دلیل این شب را جشن میگرفتند و گرد آتش جمع میشدند و شادمانه رقص و پایکوبی میکردند.آن گاه خوانی الوان میگستردند و «میزد» نثار میکردند. «میزد» نذری یا ولیمهای بود غیر نوشیدنی، مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا، و در آیینهای ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی میگستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآوردهها و فرآوردههای خوردنی فصل و خوراکهای گوناگون، از جمله خوراک مقدس و آیینی ویژهای که آن را «میزد» مینامیدند، بر سفره جشن مینهادند.
ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوههای البرز به انتظار باززاییدهشدن خورشید مینشستند. برخی در مهرابهها (نیایشگاههای پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول میشدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شبهنگام دعایی به نام «نی ید» را میخوانند که دعای شکرانه نعمت بودهاست. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ میخواندند و به استراحت میپرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز مینامیدند). در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست میکشیدند که نمیخواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ میشمرد.
واژه «یلدا» واژه ایست برگرفته از زبان سریانی (که از لهجههای متداول زبان «آرامی» است) به معنای تولد. زبان «آرامی» یکی از زبانهای رایج در منطقه خاورمیانه بوده است. (برخی بر این عقیده اند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبا از راست به چپ نوشته میشده، وارد زبان پارسی شده است).
تأثیر یلدا در جشنهای دیگر اقوامامروزه محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم.
در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دیماه تاج و تخت شاهی را بر زمین میگذاشتند و با جامهای سپید به صحرا میرفتند و بر فرشی سپید مینشستند. دربانها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ بردهها و خدمتکاران در سطح شهر آزاد شده و بهسان دیگران زندگی میکردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و آحاد مردم همگی یکسان بودند(صحت این امر موکد نیست، شاید تنها افسانه باشد). جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شبنشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار میشود. متل گویی که نوعی شعرخوانی و داستان خوانی است در قدیم اجرا میشدهاست به این صورت که خانوادهها در این شب گرد میآمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف میکردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوههای گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، این میوهها که اکثراً کثیر الدانه هستند، نوعی جادوی سرایتی محسوب میشوند که انسانها با توسل به برکت خیزی و پر دانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت خیز میکنند و نیروی باروی را در خویش افزایش میدهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشیدند در شب. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آیندهگویی میکنند.
در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچهای تزیین شده به خانهٔ تازهعروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانهها را تزئین میکنند و شالهای قرمزی را اطرافش میگذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین میکنند و به خانهٔ عروس میبرند.
سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاجها و خرما و رنگینک برای گرم مزاجها موجود است. حافظخوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازیهاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چلهنشینان شدهاست.
همدانیها فالی میگیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق مینشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر میخواند. دختر بچهای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن میزند و مهمانها بنا به ترتیبی که نشستهاند شعرهای پیرزن را فال خود میدانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقهاست در این شب خورده میشود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده میشود که از معمولترین خوراکیهای موجود در ابن استان هاست.
در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.
در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم میدهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش میخورند.
در گیلان هندوانه را حتما فراهم میکنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمیکند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنی هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه میشود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره میریزند، خمره را پر از آب میکنند و کمی نمک هم به آن میافزایند و در خم را میبندند و در گوشهای خارج از هوای گرم اطاق میگذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه میشود. آوکونوس در اغلب خانههای گیلان تا بهار آینده یافت میشود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون میآورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب میخورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل)
مردم کرمان تا سحر انتظار میکشند تا از قارون افسانهای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم شکن برای خانوادههای فقیر تکههای چوب میآورد. این چوبها به طلا تبدیل میشوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه میآورند.
روز و شبتان یلدا باد
۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه
تاریخچه مسجد سلیمان (پارسوماش)
این شهر از شمال غرب به شهرستان شوشتر، از شمال تقریبأ به بخش لالی، از جنوب شرق به شهرستان ایذه، و از جنوب غرب به شهر اهواز ارتباط دارد. ساکنان این شهر را طوایف مختلفی از قوم بختیاری تشکیل میدهند ولی با کشف نفت در منطقه افراد دیگری از سایر مناطق بختياري بمنظور کسب و کار به این شهر آمده و رفته رفته بصورت دایم در این شهر ساکن شدند .
گذشته و وضع کنونی مسجد سلیمان:
اوج شکوفایی تاریخ معاصر مسجد سلیمان به غیر از نفت مربوط به دوران مشروطیت میباشد، در عصر مشروطه مردم مسج دسلیمان نیز مانند سایر روشنفکران و دلیران بختیاری فتوای روحانیت را لبیک گفتند و علیه استبداد صغیر قاجار به فرماندهی سردار اسعد بختیاری (فاتح ملی)قیام کردند و ظفرمندانه اصفهان و تهران را فتح نمودند،
مردم بعضی مناطق مسجد سلیمان به جهت وجود میدانهای گازی، گاه دچار مسمومیتهای ناشی از استنشاق بوی گاز میشوند و در مواردی ساکنین شهر طی یک برنامه ضربتی مجبور به نقل و انتقال شدهاند.
منبع : ویکی پدیا
********************
در مورد وجه تسمیه مسجد سلیمان:
در این مورد داستانها گفته و افسانه ها آورده اند که شاید از لحاظ تاریخی هیچکدام حقیقت نداشته باشند.
واقعیت آنست که: مسجد سلیمان آتشگاه و یکی از مراکز زردشتیان بوده است و علت انتخاب این محل از این نظر بوده که بر اثر گاز نفتی که از خلل و فرج زمین بالا می آید و متصاعد می شد این مکان را بوجود می آورد تا آتش جاوید بر پای دارند. هنگام حمله اعراب که کلیه آثار ارزشمند تاریخی به تخریب کشانده می شد طبعا" نوبت این اثر نیز رسیده بود ولی ایرانیان چون آگاه بودند که اعراب نسبت به اماکن مذهبی احترام قائلند لذا برای جلوگیری از تخریب آن چنین عنوان کردند که این محل مسجد سلیمان بوده است. این تدبیر باعث شد که تا مدتی از ویرانی آن جلوگیری شود ولی اعراب بعد ها از عبادت سری ایرانیان که شبانه انجام می گرفت پی به واقعیت امر بردند و پس از چندی آن آتشکده را به سرنوشت سایر آثار باستانی دچار کردند و نام مسجد سلیمان از آن تاریخ برجای مانده است.
زبان وقوميت:
*** درحال حاضرمسجدسليمان بيش از15هزارنفربيكاردارد ومردم ازوضع معيشتي مناسبي برخوردار نیستند .
برگرفته از سایت زیر:
http://www.f64.blogfa.com/cat-3.aspx
**************
اوضاع تاريخي مسجدسليمان :
مسجد سلیمان در زمان هخامنشیان:
مسجد سلیمان خزانه و انبار پادشاهان هخامنشی بوده است . هخامنشیان کاخهای زیادی در حومه مسجد سلیمان ساخته اند که عبارتند از: قلعه بردی / در اندیکا / قلعه لیت در نزدیکی قلعه بردی و قلعه دیزه ورازه در بالای کوه دلا به سمت شمال و پل نگین در شیرین بهار و سایر آثار دیگر ...
در سال 539 قبل از میلاد کوروش هخامنشی به بابل حمله نمود و پس از تسخیر بابل کشور پرس ( ایران ) را بنا نهاد
مسجد سلیمان در زمان اشکانیان یا پارتها:
پادشاهان این سلسله اکثرا" بصورت عشیره ای زندگی می کردند و جای مشخصی را نداشتند البته بیشتر این سلسله در کوهستانهای غربی ایران و دامنه های زاگرس سکونت می کردند و همیشه در جنگ و جدال بودند . کاخهائی که در دوره آنان ساخته شده خیلی کم است . فقط به احتمال قوی سد خاکی برای آبیاری مسجد سلیمان جلوی رودخانه کارون بسته اند که ممکن است از همین دره بحندینه که اکنون از دوطرف مسدود گردیده آب به مسجد سلیمان می آمده و دشتهای بتوند و شعیبیه شوشتر را آبیاری می نمودند.
مسجد سلیمان در دوره ساسانیان:
این شهر در زمان ساسانیان یکی از آباد ترین و پر رونق ترین شهرهای ایران بشمار می رفته
علت اینکه ساسانیان نسبت به مسجد سلیمان توجه بیشتری از خود نشان دادند به این خاطر است که چون یکی از قدیمترین شهر هائی بوده که اقوام پیشین در آن حکومت کرده اند و بدین منظور به آن توجه خاصی داشتند و در آبادانی آن کوشش فراوانی نمودند و حتی روزدخانه کارون که اکنون پل قدیمی ارتباطی بین مسجد سلیمان و اندیکا روی آن احداث شده است مادر اردشیر بابکان آن را ساخته و پایه وسطی پل قدیم گدار لندر که به شکل ذوذنقه است بدست این بانوی مهندس ساسانی ساخته شده است.
اکثر آثار باستانی که درا شگفت سلمان ایذه دوپلون و کول فرح وجود دارد و مربوط به دوره ساسانی است
مسجد سلیمان در زمان سلجوقیان:
ترکان سلجوقی مدت چند سالی در این شهر سکونت کردند و مقر فرمانروائی آنها بیشتر در اندیکا / تبی و گلگیر قرار داشته است.
مسجد سلیمان در زمان صفویه:
این شهر در زمان صفویه مخصوصا" شاه طهماسب اول شهری آباد بوده که در اطراف آن تنباکو و سایر حبوبات که در آن زمان شهرت فراوانی داشته است کاشته می شد.
مسجد سلیمان در زمان افشاریان:
این قوم از طریق شوشتر و دشت بتوند به مسجد سلیمان وارد شدند و مدت زیادی در این منطقه نماندند و راه کهگیلویه و بویر احمد را در پیش گرفتند.
مسجد سلیمان در زمان زندیه:
در زمان حکومت کریمخان زند که وی از اصفهان به شیراز رفته بود توانست خانواده خود را به خاطر امنیتی که در زمین بختیاری ها داشت از اصفهان به مسجد سلیمان کوچ دهد تا نهایتا" به شیراز فرستاده شوند.
مسجد سلیمان در زمان خلفای عباسی:
این شهر نیز همانند شهر های دیگر ایران از حملات اعراب مصون نماند و در زمان خلافت بنی عباس مورد هجوم آنان قرار گرفت. آنها کلیه آثار و بقایای تمدن کهنی را که در این شهر و اطراف آن وجود داشت از بین برده و با خاک یکسان کردند!!
*** مهم
مسجد سلیمان در زمان قاجاریه:
همه میدانیم که سرزمین مسجد سلیمان در قرون وسطی تلغر و تا آغاز فعالیتهای اکتشافی صنعت نفت جهانگیری نامیده میشد و با حفر چاه شماره یک خاور میانه به میدان نفتون تغییر یافت.
مسجد سلیمان در زمان پهلوی:
در سال 1303 خورشیدی رضا شاه پهلوی به همراه وزرای کابینه و خوانین بختیاری آن دوران به مسجد سلیمان سفر کرد و پس از بازدید از تاسیسات نفتی شهر و مشاهده قدیمی ترین آتشکده ایرانیان باستان در این شهر لایحه ای از طرف خود به مجلس ارائه نمود و از همان تاریخ نام این شهر از میدان نفتون به مسجد سلیمان تغییر یافته است.
برداشت از کتاب:
تاریخ مسجد سلیمان / تحولات صنعت نفت
از: دانش عباس شهنی
۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه
چقدر از زردشت میدانیم؟
چقدر از آیین نیاکانمان که اولین آیین یگانه پرستی بوده می دانیم یا به اشتباه به شما گفته اند آتش پرستی و شما آن را آتش پرستی میدانید؟؟؟!!! و از روی باور کورکورانه حاضر به پذیرفتن این نیستید که زرتشت اولین آیین یگانه پرستی را بشناسید و همچنان برای رد کردن زرتشت آن را آتش پرستی می نامید؟!!
** حال درکيش زرتشت اين آيين اجداد پيش اسلام مان , انجام گناه را اينطورميپندارد :
که اراده ي انسان از اجراي گناه نيرومند تر است و شخص ميتواند بدلخواه خود از انجام گناه بپرهيزد يا بدان تسليم گردد .
پس خوشبختي و بدبختي وگناهکاري و بيگناهي بستگي به خواست ما دارد و ما مي توانيم با استفاده از موهبت آزادي اراده از زندگي خود سرودي دل انگيز بخوانيم ويا آن را به آهنگي شوم وغمزا تبديل کنيم .
ميخواهم بدانيد که آيين زرتشت يک آيين يکتا پرستي بوده و اگر کسي به شما گفته که آتش پرستي بوده آن نشات از ناداني آنهاست و همچنين فلسفه آتش رادر آيين زرتشت برايتان توضيح ميدهم .
برخلاف آنچه که شايع شده است بلکه از آنجا که آتش بزرگترين پاک کننده است و در عين حال نوراني ترين عنصر است آنرا رمز و سنبل اهورامزدا ميدانند فردوسي( پرديس) در اين باره میگوید:
نگويي که آتش پرستان بدند
اما این متن را خوانده و با خرد بیندیشید و این آیین پاک و دوستی و عشقو یگانه پرستی را بشناسید :
1 -همچون آتش پاک و درخشنده باشند .
2-همانگونه که شعله هاي آتش پيوسته رو به بالاست پيروان وي نيز بسوي بالا يعني بطرف روحا نيت انسانيت و ترقي و تعالي عروج يابند.
3- بدانسان که زبانه هاي آتش هيچگاه به سمت پايين ميل نميکند تا مجذوب خواسته هاي پست نشوند.
۴- همانگونه که آتش چيزهاي ناپاک را پاک ميکند و خود آلوده نميشوندآنها نيز با بدي بستيزند بي آنکه خود به آن بيالايند.
5-همانگونه که آتش با هر چه برخورد کند آن راپاک ميسازد (ميکروب هاي آن را از بين ميبرد)
6-آتش تا آخرين لحظه فعال و بيقرار است پس انسان نيز تا آخرين لحظه کار و کوشش کند
حال نماز و شرايط آن در کيش زرتشت :
نماز در کيش زرتشت شبانه روز به5 قسمت تقسيم شده و هر يک نماز ويژه اي دارد:
** لازم بذکر است که اين تعاليم از شاهان به آن قدرتمندي ( مانند کوروش و داريوش و ...) افرادي منطقي و عادل ساخت وبعنوان نمونه کوروش اولين کسي بود که انديشه دموکراسي را برقرار کرد .
( تاريخ 10000 ساله ايران جلد اول-آقای عبدالعظيم رضايی)
۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه
آذرگان
«نماز به تو ای آتش، ای بزرگ ترین آفریده ی اهورامزدا و سزاوار ستایش»در این روز ایرانیان نخستین شعله زمستانی را بر می افروخته اند و سرود آتش می خواندند و به جشن و نیایش آتش میپرداختند.یسنا 62، بند 9
روز نهم هر ماه «آذر» یا «اَتر»(Atar) نام دارد؛ آذر ایزد ِویژه ی همه ی آتش هاست و از احترام ویژه ای نسبت به سایر آخشیج ها (عناصر) برخوردار می باشد و «جشن آذرگان» جشنی دیگر از جشن های آتش است در گرامیداشت این آخشیج و ایزد منسوب به آن.
در صفحه ۲۵۶ ترجمه ی آثارالباقيه از ابوريحان بیرونی درباره ی این جشن آمده است :
در «فرهنگ جهانگیری»، «برهان قاطع»، «مروج الذهب مسعودی» و «المدخل فی صناعة احکام النجوم» از کیا کوشیار ابن لبان با شهری جیلی، این جشن را «آذرخش» نوشته اند.
در جشن های آتش مردم روی بام خانه ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و پایکوبی و نیایش و فرآوری خوراک های ویژه و «آفرینگان خوانی» جشن می گیرند.نزد ایرانیان، جشن آذرگان از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و همچون نوروز و مهرگان بر آن ارج می نهاده اند. در این روز آتشکده ها را آراسته و آذین بندی می کردند و در آن جایگاه مقدس مراسم ویژه ای برای جشن برگزار می کردند. نظافت و پاکیزگی، از جمله ستردن موی و چیدن ناخن در این روز نیک بود و معتقد بودند در این روز مشاوره و رایزنی درباره ی امور و دشواری ها به نتیجه ی مطلوب می انجامد.
آتش به طور عموم از روزگاران بسیار کهن تا به امروز مورد توجه همه ی اقوام روی زمین بوده و هر قوم و طایفه ای به شکلی آن را ستوده اند.
دانشمند آلمانی «شفتلویتز»(Sheftelwitz) در کتاب خود «آیین قدیم ایران و یهودیت» نوشتار بسیار مفیدی در این باره دارد و نشان می دهد که چگونه همه ی ملل جهان از هر نژاد آتش را می ستایند و از متمدن ترین کشورها در اروپا تا وحشی ترین قبایل آفریقایی در ستودن این عنصر درخشان با یکدیگر شریک هستند.
در نزد هندوان نیز، «آگنی»(Agni) اسم آتش و نام پروردگار آن است و در «ریگ ودا»ی هندوان و اوستای ایرانیان اسم پیشوای دینی هر دو دسته از آریایی ها، «اَتره ون»(Athravan) می باشد که به مانک آذربان و آن کسی که از برای پاسبانی آتش گماشته می شود است.
همچنان در «وستالیس»(Westalis) در رم قدیم دختری پاکدامن و دانا از خاندانی شریف به نگهبانی و زنده نگه داشتن آتش مقدس در معبد «وستا»(Westa) موظف بوده است و در مدت خدمتش که 30 سال بوده، می بایست با کمال پاکی و پرهیزگاری و تقدس به سر برد و نگذارد آتش مقدسی که پشتیبان دولت رم تصور می شد خاموش گردد.
بن نوشت ها :
1. جشن های آتش - هاشم رضی2. تاریخ نوروز و گاهشماری ایران - عبدالعظیم رضایی3. آثارالباقیه - ابوریحان بیرونی4. فرهنگ فارسی برهان قاطع - خلف تبریزی
برداشت از: سایت آریا بوم
۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه
ایرج میرزا / منزل ایرج میرزا در تهران
منزل ایرج میرزا بعد از تخریب:
در يکی دو روز گذشته خبرهايی در باره تخريب خانه منسوب به ايرج ميرزا شاعر معروف دوران قاجاريه منتشر شده است. نخست اعلام شد بخش های غربی و جنوبی خانه ايرج ميرزا واقع در خيابان سی تير، نبش کوچه ايرج به دليل نشت فاضلاب توسط مالک فعلی آن و با مجوز شهرداری منطقه ۱۲ تهران تخريب شد….
( به نازم به این شهرداری و دولت کنونی ایران که حرمت آثار تاریخی را در ایران نمیداند و رعایت نمیکند !!
این دولت تبهکار و جنایتکار باید در دادگاه عدل ایرانیان به دار مکافات برسد / خودم)
برگرفته از وبلاگ فیلتر شده: فرهنگ ایران
***برای اطلاع دوستان بگویم منزل ایرج میرزا در خیابان حافظ جنوبی بطرف حسن آباد کوچه ایرج درست روبروی در ورودی بیمارستان شرکت نفت میباشد خانه زیبا و تاریخی که بوسیله شهرداری خریداری شده و ساخته شده ولی نمیدانم آیا این خانه ساخته شده همان خانه به مدل اصلی و اولیه آن هست یا تغییراتی درآن داد شده است هم اکنون شهرداری مرکزی درآن هست باید بگویم این خانه یک اثر تاریخی شاعر ملی میهنی ایران است که اصلا" در سر در ورودی آن هیچ تابلوئی به منزله خانه ایرج میرزا نیست
*** من از شهرداری تقاضا دارم تابلوئی نصب شود و بنویسند اینجا منزل ایرج میرزا بوده و به مردم هم اجازه بازدید بدهند.
میدان ایرج میرزا و تابلوی نصب شده بوسیله شهرداری
یادواره:
بولواری در مشهد به نام ایرج میرزا نامگذاری شدهبود که در سال ۱۳۸۸ نام آن به جلال آل احمد تغییر یافت. شهردری مشهد با نصب تابلویی در این خیابان دلایل این تغییر نام را چنین ذکر کرد:
«ایرج میرزا دارای ادبیات مستهجن و پورنوگرافی بوده و لبه تیز اشعارش متوجه ارزشهای دینی به خصوص نماز بوده و در جهت نازل کردن مقام روحانیت اقدام میکردهاست.»
علی رغم میل شهرداری و دولت ایران مردم ایران به ایرج میرزا احترام و اهمیت خاصی میدهند
شهرداری و دولت عقاید خودشان را دارند که با عقاید مردم صد درصد فرق دارد.
این هم عکسی از میدان ایرج میرزا در مشهد
ایرج میرزا :
ایرج میرزا (زادهٔ ۱۲۹۱ه. ق. / ۱۸۷۴ در شهر تبریز - درگذشتهٔ ۱۳۰۳ خورشیدی/ ۱۹۲۴) ملقب به «جلالالممالک» و فخرالشعرا، شاعر ایرانی اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی بود.
زندگی:
او فرزند صدرالشعرا غلامحسین میرزا قاجار و از طریق پدر بزرگش ملک ایرج بن فتحعلی شاه، نتیجه فتحعلی شاه قاجار بود. در فارسی و عربی و فرانسوی مهارت داشت و روسی و ترکی نیز میدانست و خط را خوب مینوشت. تحصیلاتش در مدرسه دارالفنون تبریز صورت گرفت و در نوزدهسالگی هنگام ولیعهدی مظفر الدین میرزای قاجار لقب «ایرج بن صدرالشعرا» یافت. لیکن بزودی از شاعری دربار کناره گرفت و به مشاغل دولتی مختلفی پرداخت که از میان آنان کار در وزارت فرهنگ (معارف آنزمان) بود.
ایرج منتقد اوضاع جامعه سنتی و مذهبزده زمان خویش بود و به مانند میرزاده عشقی موضع سختی در برابر حجاب و برخی از روحانیون داشتهاست. این موضع را میتوان به راحتی در قطعه کاروانسرا مشاهده نمود. این شاعر همچنین غزل معروفی در هجو شیخ فضل الله نوری و ساير آخوندها دارد:
در سردر کاروانسرایی
تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را
از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که وا شریعتا، خلق
روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد
تا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق
میرفت که مومنین رسیدند
این آب آورد و آن یکی خاک
یک پیچه ز گل بر او بریدند
ناموس به باد رفتهای را
با یک دو سه مشت گل خریدند
چون شرع نبی از این خطر جست
رفتند و به خانه آرمیدند
غفلت شده بود و خلق وحشی
چون شیر درنده میجهیدند
بی پیچه زن گشاده رو را
پاچین عفاف می دریدند
لبهای قشنگ خوشگلش را
مانند نبات می مکیدند
بالجمله تمام مردم شهر
در بحر گناه می تپیدند
درهای بهشت بسته میشد
مردم همه میجهنمیدند
می گشت قیامت آشکارا
یکباره به صور می دمیدند
طیر از وکرات و وحش از جحر
انجم ز سپهرمی رمیدند
این است که پیش خالق و خلق
طلاب علوم رو سفیدند
با این علما هنوز مردم
از رونق ملک ناامیدند
مرگ:
ایرج میرزا در پی یک سکته قلبی در منزل اسعدالملوک هرمزی (همسر حاج هرمزخان مترجم دکتر میلسپو) واقع در خیابان ایران (عینالدوله)، پهلوی بازارچه سقاباشی درگذشت.[۱] آرامگاه ایرج میرزا در گورستان ظهیرالدوله در دربند بین امامزاده قاسم و تجریش شمیران قرار دارد.
دیوان اشعار:
مثنوی های زهره و منوچهر
مثنوی عارف نامه
ادبیات ایرج
ترجمه «رومئو و ژولیت»
این مطلب به تاریخ28 آبان ماه2568 شاهنشاهی برابر با
۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه
شخصیت و اخلاق کوروش بزرگ به گواهی تاریخ
کوروش در لشگر کشیها و پیروزیهایش با ملل مغلوب در نهایت بزرگواری رفتار کرد و عناصر حکومتی پیشین رامورد بخشایش قرار داده و در مقامهایشان ابقا کرده مطیع و منقاد خویش ساخت. چنان که پس از تسخیر لیدیا کروسوس شاه مغلوب لیدیا را در عین آنکه متجاوز و آغازگر جنگ بود بخشود و نواخت و در نتیجه از او یک فرماندار مطیع و باوفا ساخت .
کروسوس و ارتش لیدیا درآینده برای پیشبرد هدفهای امنیت گسترانه کوروش نبردها کردند.
در سندی که کاهنان بابلی معبد مردوخ به یادگار سقوط بابل بردست کوروش نوشته اند و در اوایل قرن بیستم در عراق کشف شده تاکید شده که مردوخ پشتیبان کوروش بوده است و دست اورا گرفته در ایران به پیروزی رسانده و بابل را به او سپرده است .
در این سند گفته شده که وقتی کوروش وارد بابل شد مردوخ نیز در پیشاپیش او بود و زمینه های پیروزی او را فراهم میآورد رفتار کوروش با ملل مغلوب به قدری بزرگمنشانه و انسانی بود بود که پس از او متفکران یونانی به رغم رقابت تمدنی شان با ایران اخلاق و رفتار کوروش را تا سرحد تمجید ستودند .
گزنفون که از یونانیان شیفته کوروش بود درباره رفتا راو با ملل مغلوب داستانهای زیادی مینویسد:
وقتیکه کوروش به ارمنستان لشگر کشید پادشاه ارمنستان به کوهستان گریخت و مردم بر آن شدند که اموالشان را برداشته شهر را تخلیه کنند کوروش به مردم پیغام داد که هرکس در شهر بماند آسیبی نخواهد دید ولی هرکس فرار کرد و دستگیر شد با او همچون اسیران رفتار خواهد شد.
مردم چون این را شنیدند در شهر ماندند . افراد خاندان سلطنتی ارمنستان و گروه محافظانشان در کوهستان به محاصره سپاهیان ایران درآمده دستگیر شدند.
شاه نیز به دستور کوروش خود را تسلیم کرد . کوروش او را به خاطر اینکه در برابر ایران سر به شورش برداشته و از پیمانی که با آشتیاگ داشته سر باز زده است مورد سرزنش قرار دادو شاه ارمنستان با متانت تمام از موضع خودش دفاع کرد و گفت این کار را بدان خاطر انجام داده که از زیر بار یک دولت دیگر خارج شده کشورش را آزاد سازد.
سرانجام کوروش زن و فرزندان و اعضای خاندان سلطنت ارمنستان را به او باز داده و اورا آزاد ساخت و در مقام سابق تثبیت کرد و برای آنکه از احترامش نزد مردمش کاسته نشود اورا به نحو شایسته مورد احترام قرار داد و به یکی از وفاداران به خویش تبدیل کرد.
درجای دیگر گزنفون مینویسد که گروهی از اسیران خالدائی که در همسایگی ارمنستان میزیستند را به اردوی کوروش آوردند کوروش دستور داد که بند از دست و پایشان بردارند و آنان را نزد او حاضر آورند .
کوروش خطاب به آنان گفت:
ما نمیخواهیم با شما بجنگیم . شما که همواره این سرزمین را غارت میکنید اکنون بنگرید که در چه حالید .
من شمارا آزاد میگذارم که برگردید و اندیشه کنید اگر تصمیم گرفتید با ما بجنگید با جنگ افزار برگردید و اگر تصمیم به صلح گرفتید بدون اسلحه به نزد ما بائید. اینرا بدانید که اگر با ما دوستی کنید من مصلحت شمارا در نظر خواهم گرفت آنهاگفتند که صلح و آرامش میخواهند ولی فقیرند و زمینی که بر رویش کشت کنند ندارند . کوروش به شاه ارمنستان پیشنهاد کرد که زمینی به آنها برای کشت و چراگاه واگذارد و در عوض از آنها خراج بستاند . این پیشنهاد هم به سود شاه ارمنستان بود که درآمد مالیاتیش افزوده میشد و هم به نفع مردم بود که دارای زمین و آب و مسکن میشدند و هردو طرف از آن شادمان شدند.
کوروش یک ایرانی و یک مزدایسنای نیک منش و انسان دوست بود .
او به حیثیت انسانی و عقاید انسانها احترام مینهاد و به همین خاطر همه ملل مغلوب اورا مثل یک پدر دوست میداشتند . نه پیش و نه پس از کوروش هیچکدام از جهانگشایان تاریخ نتوانسته اند مثل کوروش در دل اقوام مغلوب محبوبیت و تقدس یابند. این فضیلت برای همیشه و تا امروز مخصوص کوروش مانده است.
مرگ کوروش بزرگ:
در اثر شورش ماساژتها که یک قوم ایرانیتبار و نیمهصحراگرد و تیرهای از سکاهای آن سوی رودخانه سیردریا بودند، مرزهای شمال شرقی شاهنشاهی ایران مورد تهدید قرار گرفت.
کوروش بزرگ، کمبوجیه را به عنوان شاه بابل انتخاب کرد و به جنگ رفت و در آغاز موفقیتهایی بدست آورد. "تاریخنویسان" یونانی در داستانهای خود مدعی شدهاند که ملکه ایرانیتبار ماساژتها، تهمرییش او را به داخل سرزمین خود کشاند و کوروش در نبرد سختی، شکست خورد و زخم برداشت و بعد از سه روز درگذشت و اینکه پیکر وی را به پاسارگاد آوردند و به خاک سپردند.
پس از مرگ کوروش بزرگ، فرزند ارشد او کمبوجیه به شاهنشاهی رسید.
۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه
ناگفته های تاریخ کهن ایران
نا گفته های تاریخ کهن ایران:
آيا ميداند : اولين مردماني كه سيستم اگو يا فاضلاب را جهت تخليه آب شهري به بيرون از شهر اختراع كرد ايرانيان بودند
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه اسب را به جهان هديه كردند ايرانيان بودند
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه حيوانات خانگي را تربيت كردند و جهت بهره مندي از آنان استفاده كردند ايرانيان بودند
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه مس را كشف كرد ايرانيان بودند
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه آتش را در جهان كشف كردند ايرانيان بودند
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه ذوب فلزات را آغاز كردند ايرانيان بودند در شهر سيلك در اطراف كاشان
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه كشاورزي را جهت كاشت و برداشت كشف كردند ايرانيان بودند
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه نخ را كشف كردند و موفق به ريسيدن آن شدند ايرانيان بودند
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه سکه را در جهان ضرب كردند ايرانيان بودند
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه عطر را براي خوشبو شدن بدن ساختند ايرانيان بودند
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه كشتي يا زورق را ساختند به فرمان يكي از پادشاهان زن ايراني بوده است
آيا ميدانيد : اولين ارتش سواره در دنيا توسط سام ايراني اختراع شد با 115 سرباز
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پيش در جنوب ايران ، ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه شيشه را كشف كردند و از آن براي منازل استفاده كردند ايراينان بودند
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه زغال سنگ را كشف كردند ايرانيان بودند
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه مقياس سنجش اجسام را كشف كرد ايرانيان بودند
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه به كرويت زمين پي بردند ايرانيان بودند
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه قاره آمريكا را كشف كردند ايراينان بودند و كريستف كلمب و واسكودوگاما بر اثر خواندن كتابهاي ايراني كه در كتابخانه واتيكان بوده به فكر قاره پيمايي افتاده اند
آيا ميدانيد : كلمه شاهراه از راهي كه كورش بين سارد پايتخت كارون و پاسارگاد احداث كرد گرفته شده
آيا ميدانيد : كورش بزرگ در شوروي سابق شهري ساخت به نام كورپوليس كه خجند امروزي نام دارد
آيا ميدانيد : كورش پس از فتح بابل به معبد مردوك رفت و براي ابراز محبت به بابلي ها به خداي آنان احترام گذاشت و در همان معبد كه بيش از 1000 متر بلندي داشت براي اثبات حسن نيت خود به آنان تاج گذاري كرد
آيا ميدانيد : اولين هنرستان فني و حرفه اي در ايران توسط كورش یزرگ در شوش جهت تعليم فن و هنر ساخته شد
آيا ميدانيد : ديوار چين با بهره گيري از ديواري كه كورش در شمال ايران در سال 544 قبل از ميلاد ساخت ، ساخته شد
آيا ميدانيد : اولين سيستم استخدام دولتي به صورت لشگري و كشوري به مدت 40 سال خدمت و سپس بازنشستگي و گرفتن مستمري دائم را كورش بزرگ در ايران پايه گذاري كرد
آيا ميدانيد : كمبوجبه فرزند كورش بدليل كشته شدن 12 ايراني در مصر و به جاي عذر خواهي فرعون مصر از ايرانيان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود و به همين دليل كمبوجيه با 250 هزار سرباز ايراني در روز 42 از آغاز بهار 525 قبل از ميلاد به مصر حمله كرد و كل مصر را تصرف كرد و بدليل آمدن قحطي در مصر مقداري بسيار زيادي غله وارد مصر كرد . اكنون در مصر يك نقاشي ديواري وجود دارد كه كمبوجيه را در حال احترام به خدايان مصر نشان ميدهد . و به هيچ وجه دين ايران را به آنان تحميل نكرد و بي احترامي به آنان ننمود
آيا ميدانيد : داريوش بزرگ با شور و مشورت تمام بزرگان ايالتهاي ايران كه در پاسارگاد جمع شده بودند برگزيده شد و در بهار 520 قبل از ميلاد تاج شاهنشاهي ايران رابر سر نهاد و براي همين مناسبت 2 نوع سكه طرح دار با نام داريك ( طلا ) و سيكو ( نقره ) را در اختيار مردم قرار داد كه بعدها رايج ترين پولهاي جهان شد
این مطلب به تاریخ16 آبان ماه2568 شاهنشاهی برابر با
16آبان ماه1388 شمسی تحمیلی نوشته شد.
۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه
7آبان روز جهانی کوروش و روز جهانی منشور حقوق بشر بر جهانیان خجسته باد
است باید جشن گرفت برای این افتخارات بزرگ.
۷آبان بر تمام آریایی ها و جهان مبارک و گرامی باد
روز 29 اکتبر - 7 آبان ماه روز جهانی بزرگداشت کورش بزرگ نام گرفته است
جالب اینجاست که در خارج از کشور این روز مورد توجه قرار می گیرد ولی در کشور ما ...خواهشمندیم که این روز را در تارنمای خود اعلام کنید و از دیگران هم بخواهید که این روز را در تارنمایشان اعلام کنند... از همین امروز تا برای روز 7 آبان همه ی مردم ایران مطلع باشند... پس از همین امروز اقدام کنید...اگر در نشریه ای فعالیت میکنید... حتما مقاله ای برای این روز آماده کنید و به چاپ برسانید...اگر مشغول به تحصیل هستید حتما در تابلوی اعلانات مدرسه یا دانشگاهتان این روز را اعلام کنید...همچنین می توانید با استفاده از ایمیل، پیامک،آفلاین این روز را به دوستانتان اعلام کنید...گل های زیبایی که در سرزمین ایران می بینید بوی خوش فرزندانی را می دهند که عاشقانه برای رهایی و سرفرازی نام ایران فدا شدند .
کورش بزرگ:
برابری زن و مرد، آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی کار، آزادی مسافرت، آزادی در انتخاب همسر و برانداختن برده داری و نشان دادن راه ها و زندگی انسانی و کورش بزرگ سالار جهان که پادشاهان دیگر راه او را ادامه دادند کورش بزرگ شجاع و عاقل و ساده و مهربان بود و به ملت توجه زیادی می کرد و حتی با این که پادشاه ۳۹ کشور بود تبعیض نژادی نمی کرد و جهان را در صلح قرار داده بود تا جایی که همه ملت ها خواستار پادشاهی کورش بزرگ بودن و حتی دشمنانش هم دوست داشتن او پیروز باشد تا از زیر ضلم قومهای وحشی دیگر بیرون آیند. کورش بزرگ و داریوش بزرگ و دیگر بزرگان ایران در اوج بزرگی و عزت و سرچشمه خوبی ها هیچ وقت مغرور نشدن و دست به خوشونت نه خودشان و نه سربازانشون زدن واقع چه پادشاهان بلند همت و بزرگی داشتیم تازه این نیمی از خوبیهای اونها رو بیان نمی کنه اونها روحی والا داشتن و با انسانیت که همه را برای اتخاب دین آزاد می گذاشتند و کورش بزرگ بیان می کردن که هرکسی هرجوری با هر لباسی می توند هرچی را دوست دارد بپرستد و آزادانه دین خود را بیان کند و در وصیت نامه اش می گوید افتخار است در خاک ایرانم دفع می شوم و مردمان پارس را به عزت تمام رساندم و ایرانی بزرگ و عزیم را برای شما به ارمغان می گذارم و بعد من راه خوبی را پیش بگیرد و به ملت خدمت کنید و خرد خود را بیشتر کنید و وطن پرستی خود را با بزرگی و عزت نگه دارید. خیلی از آزادیهای دیگر که در منشور حقوق بشر آمده ریشه در گاتهای زرتشت دارند کتزیاس می گوید:
ترجمه منشور حقوق بشر کوروش
که تا روزی که من زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهددین و آیین و رسوم
ملتهایی که من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر
دستان من ، دین و آئین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر
قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند .
من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به
من می دهد ،هر گز سلطنت خود را بر هیچ ملت تحمیل نخواهم کرد و هر ملت آزاد است ، که
مرا به سلطنت خود قبول کند یا ننماید و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من برای سلطنت
آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد .
من تا روزی که پادشاه ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه هستم ، نخواهم گذاشت ،کسی به
دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد ، من حق وی را از ظالم خواهم گرفت و به او
خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد .
من تا روزی که پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به
نحو دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال ، تصرف نماید
من تا روزی که زنده هستم ، نخواهم گذاشت که شخصی ، دیگری را به بیگاری بگیردو بدون
پرداخت مزد ، وی را بکار وادارد
من امروز اعلام می کنم ، که هر کس آزاد است ، که هر دینی را که میل دارد ، بپرستد و در هر
نقطه که میل دارد سکونت کند ،مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غضب ننماید ،و هر شغلی
را که میل دارد ، پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است ، به مصرف برساند ، مشروط به
اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند
من اعلام می کنم ، که هر کس مسئول اعمال خود می باشد و هیچ کس را نباید به مناسبت
تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده ، مجازات کرد .
مجازات برادر گناهکار و برعکس به کلی ممنوع است و اگر یک فرد از خانواده یا طایفه ای مرتکب
تقصیر میشود ، فقط مقصر باید مجازات گردد ، نه دیگران
من تا روزی که به یاری مزدا ، سلطنت می کنم ، نخواهم گذاشت که مردان و زنان را بعنوان غلام
و کنیز بفروشندو حکام و زیر دستان من ، مکلف هستند ، که در حوزه حکومت و ماموریت خود ،
مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوندو رسم بردگی باید به کلی از جهان
برافتد .
و از مزدا خواهانم ، که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملتهای ممالک اربعه عهده گرفته ام ، موفق گرداند
دعای کوروش بزرگ و داریوش بزرگ در حق سرزمین ایران :
اهورا مزدا ، این سرزمین را ، این مرز و بوم را ، از کینه ، از
دشمن ، از دروغ و از خشکسالی حفظ کند .
۱۳۸۸ مهر ۲۸, سهشنبه
مقام زن در ایران باستان و مقایسه آن با احکام اسلامی - دختران ایران باستان چگونه همسر خود را انتخاب میکردند؟
- دختران ایران باستان چگونه همسر خود را انتخاب میکردند؟
نگاهی به یافتن همسر در ایران باستان در لابهلای تاریخ، اساطیر و باستان شناسی ایران :
همواره خانواده به عنوان مهمترین واحد اجتماعی و نگهدارنده رابطه خویشی و پایگاه عاطفی نقش مهمیایفا میکند.
«مان» در مفهوم خانواده، از صورت اوستایی «نمانیه»، در واژه «خانمان» به معنی خانه و خانواده باقی مانده است.
در آثار باستانشناسی ایران، در گورهای مختلف آثار مادری که فرزندش را بغل کرده است و حتی یک نمونه از تپه حسنلو، پایینتر از دریاچه ارومیه، آثار زن و مردی که یکدیگر را در آغوش گرفتهاند، به دست آمده است که خود تاکیدی است بر مفهوم خانواده و عشق.
خانواده که امروز نیز از مقدسترین و محترمترین نهادهای اجتماعی به شمار میرود، همواره در این سرزمین از اهمیت والایی برخوردار بوده است تا بدان جا که در اعتقادات ایرانی تشکیل خانواده به صورت تکلیفی دینی در آمده است.
خانواده از نظر اقتصادی، اشتراک منافع و همیاری و امداد مادی و معنوی را تضمین میکند و عشق و محبت مایه استواری این پیوند میگردد. در آن زمان که زنربایی و حتی خرید زن در میان بسیاری از ملل و اقوام هند و اروپایی معمول و متداول بود، ازدواج ایرانی در سایه نظم و نسقی که آیین زرتشت آورده بود، نتیجه عقد بود.
وجود ایزد بانوانی چون آناهیتا و اشی و نقش آنان در تفکرات ایرانی اهمیت خانواده را بیشتر مینمایاند.
آناهیتا با صفات نیرومندی، زیبایی و خردمندی، به صورت ایزد بانوی عشق و باروری نیز در میآید، زیرا چشمه حیات از وجود او میجوشد و بدین گونه «مادر خدا» نیز میشود
و اشی نماد توانگری و بخشش، ایزد بانویی است که پیشرفت و آسایش به خانهها میبرد و خرد و خواسته میبخشد.
به نظر ایرانیان، ازدواج نتیجه تراضی زن و مرد بود و این ازدواج در آن واحد معنی مذهبی و اجتماعی داشت.
مومن که تن به قیود زناشویی میدهد، برای روح خود سعادت جاودانی فراهم میآورد و برای خویشتن راهی خجسته به سوی زندگی آینده میگشاید.
چرا که مومن باید در گسترش و توسعه آفرینش نیک سهیم باشد و به این منظور، چه وسیلهای شایستهتر و نیکوتر از ازدواج و به بارآوردن موجودات «اهورایی» خواهد بود؟
با این اعتقاد، تجرد در آیین زرتشتی مجاز نیست. زناشویی بیعقد مایه دهشت است و نزد ایرانیان پذیرفتنی نبوده است.
به همین خاطر فرزندان حاصل از این گونه پیوندها از وراثت بیبهره بودهاند.
*** زندگی زناشویی و خانواده از لحاظ اجتماعی نیز از اهمیت والایی برخوردار بود تا بدانجا که در زمان ساسانیان، شاهنشاهان، به عنوان نمایندگان راستین اهورامزدا در روی زمین از ازدواج مردم حمایت میکردند.
*** دولت هر سال برای عده زیادی از دوشیزگان نیازمند جهاز فراهم میآورد و دختران بیصاحب و بیجهاز را به خرج خود شوهر میداد و در انجام دادن این گونه نیکوکاریها خسرو انوشیروان سرآمد دیگر پادشاهان ساسانی بود.
*** ایرانیان آنچنان به خانواده اهمیت میدادند که از مشاغلی که مستلزم تجرد بود یا از زندگی حادثه جویانه که مردان را مدتی دراز از کانون خانواده دور نگه میداشت، مانند دریانوردی و بازرگانی، خوششان نمیآمد.
*** حتی سربازان ایرانی همه زن داشتند و دلبسته اجاقهای خانوادگی خود بودند و هر سال، جز چند ماهی خدمت به شاه مملکت دینی به گردن نداشتند.
***خانواده از چنان بنیان محکمیبرخوردار بود که حتی بچهدار نشدن و نازایی زن دلیلی بر برهم خوردن پیمان زناشویی نبود. ***زرتشتیان در این گونه موارد به راحتی بچهای را به فرزندی میپذیرفتند. گرچه بنابر دین خود مجاز به انتخاب همسر دیگری با رعایت حقوق همسر اول بودند, اما در همه متن پهلوی «مادیکان هزار دادستان» تنها یک نمونه از دو زنه بودن میبینیم و این امر دلیل آن است که چنین کاری نادر بوده است.
* نکته جالب دیگر در تفکر ایرانیان :
همین مساله به فرزندی پذیرفتن است که تنها در مورد خانوادههای بیاولاد صدق نمیکند. آوردن بچهای به آغوش خانواده منشا مذهبی دارد این عمل ثواب به شمار میآید و به منزله عبادت است.
از این رو، خانوادهای که چند فرزند هم داشته باشد، اگر ببیند بچهای از پرستاری و مواظبتی شایسته برخوردار نیست یا بر سر راه مانده، مکلف است آن بچه را به فرزندی بپذیرد.
* مساله مهم دیگر در بدو تشکیل خانواده به چشم میخورد:
پدر و مادر در انتخاب همسر برای دختر خود دخیل بودند اما دختر هم حق داشت در صورتی که داماد منتخب پدر و مادر را نپذیرفت، دست رد بر سینه او بزند.
** قوانین دوره ساسانی ازدواجی را که به زور صورت میگرفت، به منزله جرم و خیانت میشمرد.
و این امر، از پیشرفتهای بزرگ حقوق ساسانی بود.
این در حالی است که در سرزمینهای هممرز ایران، دختر از این آزادی خبر نداشت. در بابل، دختر میبایست مردی را بپذیرد که پدرش برای وی در نظر گرفته بود و در هند، دختر مثل کالایی به مردی داده میشد که بیشترین پول را پرداخته بود.
در چنین شرایطی، دختر ایرانی از امتیازهایی بیش از همه دختران مشرق زمین برخوردار بود و میتوانست یار و همدم زندگیش را به میل و اراده خویش برگزیند.
نمونههای چنین آزادی و اختیاری در شاهنامه کم نیستند:
شاهدخت رودابه هاماوران مخالف با نظر پدر، کاوس را به همسری خود برگزید، منیژه زیبا هم، به همین گونه، به سوی بیژن پهلوان، دشمن سوگند خورده پدرش افراسیاب نگریست. کتایون همسر خویش را در انبوه خلق با پرتاب سیبی زرین به سوی او برگزید.
پس از گزینش همسر، باید به حضور پدر دختر رفت و مراسم خواستگاری را به جا آورد.
در این مرحله، کسان دختر بیش از هر چیز دیگر نگران خلق مادر شوهر بودند که خوشبختی نوعروس سراپا به آن بسته بود و این نگرانیها نشان میدهد همانگونه که احترام به بنیان خانواده و قدر و منزلت آن در ایران باستان ریشه دارد، دعوای عروس و مادرشوهر هم ریشهای بس کهن داشته است!
مقام زن در ایران باستان :
در ایران باستان همیشه مقام زن و مرد برابر و در کنار هم ذکرشده است،
حتی گروهی از ایزدان مانند آناهیتا زن هستند و در میان امشاسپندان، امرداد و خرداد و سپندارمذ، که صفات اهورامزدا است زن میباشند.
آنچه در اوستا آمده است همه نشانه ای از همسنگی زن و مرد است،
در فروردین یشت چنین آورده شده:
اینک فروهر همه مردان و زنان پاک را میستائیم آنان که روان هایشان در خور ستایش و فروهرهایشان شایسته است اینک فروهر همه مردان و زنان پاکدین را میستائیم.
زنان در زمان شاهنشاهی هخامنشیان:
براساس لوح های گلی تخت جمشید زنان هم دوش مردان در ساختن کاخ های شاهان هخامنشی دست داشتند و دستمزد برابر دریافت مینمودند، پیشه بیشتر زنان در دوره هخامنشیان صیقل دادن نهائی سنگ نگاره ها و همچنین دوخت و دوز و خیاطی بوده است. بنابراین در شاهنشاهی بزرگ هخامنشی با برابری و تساوی حقوق زنان با مردان سر و کار داریم.
* باید خاطرنشان کرد که زنان در زمان بارداری و با بدنیا آوردن کودکی برای مدتی از کار معاف میشدند،
اما از حداقل حقوق برای گذران زندگی برخوردار میگشتند و علاوه بر آن اضافه حقوقی بصورت مواد مصرفی ضروری زندگی دریافت مینمودند، همچنین در گل نوشته های تخت جمشید شاهد آن هستیم که در کارگاههای خیاطی، زنان بعنوان سرپرست و مدیر بودند و گاه مردان زیردست زنان قرار میگرفتند. اما زنان خاندان شاهی از موقعیت دیگری برخوردار بودند، آنان میتوانستند به املاک بزرگ سرکشی کنند و کارگاه های عظیم را با همه کارکنانش اداره و مدیریت میکردند و درآمدهای بسیار زیاد داشتند،
*اما باید خاطرنشان کرد که حسابرسی و دیوان سالاری هخامنشی حتی برای ملکه هم استثنا قائل نمیشد و محاسبه درآمد و مخارج از وی مطالبه میکرد. در یکی از گل نوشته ها (لوح های گلی) رئیس تشریفات دربار داریوش بزرگ دستور تحویل 100 گوسفند را به ملکه صادر میکند تا درجشن بزرگ تخت جمشید که 2000 مهمان دعوت شده بودند، بکار روند.
دریکی از مهرهای بدست آمده از تخت جمشید زنی بلندپایه در صندلی تخت مانندی نشسته و پاهایش را روی چهارپایه ای گذارده و گل نیلوفری در دست دارد و تاجی برسرنهاده که چادری روی آن انداخته شده است و به تقلید از مجلس شاه، ندیمه ای در برابر او ایستاده و عود سوزی در آن دیده میشود.
این مهر یکی از زنان ثروتمند دربار هخامنشی است که نقش مهمی در اداره و مدیریت جامعه داشته است و دستورات خود را به این مهر منقوش میکرده است.
***بنابراین : با کمک گل نوشته های تخت جمشید تصویری کاملا نو از زنان و ملکه های هخامنشی بدست میآوریم که برخلاف ادعای نویسندگان یونانی، که آنها را عروسکهایی محبوس در حرم سراها میدانستند، نه تنها همدوش مردان در آئین های مذهبی شرکت میکردند، بلکه در صحنه زندگی و در اداره امور کشور هم نقش و شخصیت مستقل خویش را حفظ میکردند.
***بررسی دقیق لوح های دیوانی تخت جمشید نشان میدهد، که زن در دوران فرمانروائی هخامنشیان بویژه در زمان شاهنشاهی داریوش بزرگ از چنان مقامی برخوردار بودند که در میان همه خلق های جهان باستان نظیر نداشت.
*زنده باد قوانین ایران خودمان دور باد این احکام اسلامی شیعی
آیات قران در مورد زنان:
(خودتان این آیات ضد زن را با فرهنگ و تربیت ایرانی مقایسه کنید)
* زن نصف مرد است و کشتزار او!! با کشتزارت هر کاری را بکن !! سوره بقره قران عربها
و زورمندیهای غیر قانونی فعلی آخوندهای دولت کنونی ایران را هم به آن اضافه کنید!!
*از زنان هر چه خوش دارید دوتا,سه تا,چهارتا بگیرید... سوره4 آیه 3
*زنانی که نافرمانی کنند کتکشان بزنید ... سوره 4 آیه 24
*چون سرپیچیدید گفتیمشان ای بوزینگان مطرود شوید!! (ببینید خدای محمد که بسیار هم مهربانه به زنان که بندگانش هستند میگوید ای بوزینگان!!)سوره 7 آیه 16
*آنوقت به خاطر این قران و دستورات ضد زنش مردم ایران را سر بریدند و زنها و پسر بچه هارو به کنیزی و غلامی بردند بعد خدای اسلامی محمد آیه بدتر کنیز را هم به مغز محمد وحی کرد تا این زن نصف شده بازهم دو نصف دیگر شود!!!!!!!!!!!!!!
خاک بر سر ما که مسلمان شدیم
*بیا ایران سرا را پاک سازیم
بیا ایران ز اسلام و شیعه و ملا پاک سازیم
برگرفته از سایت : میهن پرستان:
این مطلب به تاریخ سه شنبه 28 مهر ما2568هنشاهی
مطابق با سه شنبه 28مهر ماه شمسی 1388تحمیلی نوشته شد.
۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه
از ایران چه میدانید؟ آغاز تمدن ایرانیان
آغاز تمدن(پادشاهی هوشنگ)
در آغاز مردمان پراكنده می زیستند و پوشش از برگ می ساختند و خورش آنان از گیاه و میوه درختان بود. كیومرث پادشاه نخستین جهان، مردمان را گرد كرد و به فرمان خود درآورد و آئین شاهی را بنیاد گذارد و مردم را به خورش و پوشش بهتر رهبری كرد. سیامك به دست فرزند اهریمن كشته شد و امان نیافت تا در این راه گامی بردارد.
هوشنگ : اما هوشنگ پادشاهی هوشمند و بینا دل بود و به آبادانی جهان كمر بست. هوشنگ نخستین كسی بود كه آهن را شناخت و آن را از دل سنگ بیرون آورد. چون بر این فلز گرانمایه دست یافت، پیشه آهنگری را بنیاد گذاشت و تبر و اره و تیشه از آهن ساخت. چون این كار ساخته شد، راه و رسم كشاورزی را آغاز نهاد. نخست به آبیاری گرایید و با كندن جویها آب رودخانه را به دشت و هامون برد. آنگاه بذرافشاندن و كاشتن و درودن را به مردمان اموخت و مردمان كارآمد را به برزگری گذاشت.
بدینگونه كار خورش مردم بسامان رسید و هركس توانست در خانه خود نان تهیه كند .
در كیش و آیین یزدان پرستی ، هوشنگ پیرو نیای خود كیومرث بود و گرامی داشتن آتش و نیایش آن نیز از زمان هوشنگ آغاز شد ، چه نخست او بود كه آتش را از سنگ پدید آورد .
پدیدار شدن آتش : و آن چنان بود كه یك روز هوشنگ با گروهی از یاران خود به سوی كوه می رفت، ناگاه از دور، ماری سیاه رنگ و تیزتاز و هول انگیز پدیدار شد. دو چشم بر سر داشت و از دهانش دود برمی خواست. هوشنگ دلیر و چالاك بود. سنگی برداشت و پیش رفت و آنرا به نیروی تمام، به سوی مار پرتاب كرد. مارپیش از آنكه سنگ به آن برسد، از جا برجست وسنگی كه هوشنگ پرتاب كرده بود، به سنگی دیگر خورد و هردو در هم شكستند و شراره های آتش به اطراف جستن كرد و فروغی رخشنده پدید آمد. هرچند مار كشته نشد اما راز آتش گشوده شد. هوشنگ جهان آفرین را ستایش كرد و گفت:
این فروغ، فروغ ایزدی است باید آنرا گرامی بداریم و بدان شاد باشیم.
چون شب فرارسید فرمان داد تا به همان گونه شراره از سنگ جهاندند و آتشی بزرگ برپا كردند و به پاس فروغی كه ایزد بر هوشنگ آشكار كرده بودجشن ساختند و شادی كردند.
می گویند كه «جشن سده» كه نزد ایرانیان قدیم بسیار گرامی بود و به هنگام آن آتش می افروختند از آن شب به یادگار مانده است.
كوشش هوشنگ به اینجا پایان نگرفت. فره ایزدی با وی بود و او را بر كارهای بزرگ توانا می كرد.
هوشنگ بود كه دامهای اهلی را چون گاو و خر و گوسفند، از دامهای نخجیری چون گور و گوزن جدا ساخت، تا هم مایه خوراك مردمان باشند و هم در ورزیدن زمین و كشاورزی به كار آیند.
از جانوران دونده آنها را كه چون سنجاب و قاقم و روباه و سمور، پوست نرم و نیكو داشتند برگزید تا مردمان پوست آنها را بر خود بپوشند.
بدینگونه هوشنگ، عمر خود را به كوشش و اندیشه و جستجو برای آبادانی جهان و آسایش مردمان بكار برد و جهان را آبادتر از آنچه به وی رسیده بود، به تهمورث سپرد.
آرش کمانگیر
آرش کمانگیر که با پرتاب تیری از یکی از بلندیهای البرز به سوی کوهی در کرانه آمو دریا مرز ایران وتوران را نشانه نهاد در زمان منوچهرشاه میزیست. در اوستا نام او به گونه (اَرِخش) و در پهلوی (شِپاک تیر) و درپارسی شیوا تیر و آرش کمانگیر است و مشهور به سخت کمان و تیر تیزرو است.بهرام چوبین سردار نامی ایران خود را از تبار آرش می دانست.ابوریحان بیرونی در مورد آرش کمانگیر چنین می گوید: پس از آنکه افراسیاب بر منوچهر چیره شد و در تپورستان(طبرستان)گرداگرد او را گرفت،بر این پیمان شدند که مرزایران و توران با پرتاب تیری نشانه شود.در این هنگام فرشته اسفندارمذ (سپندارمذگان) نمایان شد و فرمان داد تا تیروکمانی چنان که در اوستا بیان شده است،برگزینندآنگاه آرش را که مرد پاک و حکیم و دینداری بود،برای انداختن تیر بیاورند.آرش برهنه شد و بدن خویش رابه کسان نمایاند وگفت:ای پادشاه و ای مردم!به تنم بنگرید. مرا زخم و بیماری نیست؛ولی میدانم که پس ازانداختن تیر،پاره پاره شوم و فدای شما گردم.پس از آن،دست به چله کمان بردوبه نیروی خداداد تیر از شست رها کردوخود جان داد.اهورمزدا به باد دستورداد تا تیر را نگاهداری کند.آن تیر از کوه رویان به دورترین مکان خاور،به فرغانه رسید و به ریشه درخت گردکانی(که درجهان بزرگتر از آن درختی نبود)نشست.آنجا را مرز ایران و توران شناختند.گویند ازآن جا که تیرپرتاب شدتا بدان جایی که فرونشست شستهزارفرسنگ درازا است.
آرش کمانگیر