بادرود بر ایرانیان بزرگ و هنرمند همیشه گرفتارمان در هرکجای ایران و این جهان، درود بر تهرانیان ، درود بر اقوام مختلف آذربائیجان ، درود بر اقوام مختلف کرد ، درود بر اقوام مختلف بختیاری ، تمام خوزستانی ها، لرها ، لک ها ، شاه سونی ها ، سیستانی هاو بلوج ها، ترکمن ها ، قشقائی ها ، گیلک ها ، مازنی ها ، خراسانی ها ، یزدی ها ، اصفهانی ها ، فارس های استان فارس ، کرمانی ها، بوشهری ها، تمامی روستائیان ایران و تمامی اقوام مختلف و شاخه های گوناگون اقوام ایرانی ، درود بر تمامی هم میهنان گرامی و عزیز تر از جانمان ، درود
نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ایران

۱۳۹۰ اسفند ۲۴, چهارشنبه

نوروز , جشن باستانی ایرانیان , هیچ پیوندی با اسلام ندارد


نوروز , جشن باستانی ایرانیان , هیچ پیوندی با اسلام ندارد:



نویسنده فرامرز دادرس   
۰۱ مرداد ۱۳۸۶

می گویند؛ نوروز، بزرگترین جشن ایرانیان، و دیگر مردمانی که دارای فرهنگ ایرانی می باشند، دارای ریشه های دینی است، و با ادیان ابراهیمی و بویژه دین اسلام نیز پیوند دارد !؛
 این سخنان نادرست و بی پایه، در درازای سده ها، پس از دست یازی بیگانگان بر سرزمین های ایرانی، ساخته و پرداخته شده است،
تا جاییکه امروز این جشن باستانی، نماد تاریخ و فرهنگ کهن مردمانی، که نیاکان آنان، از پیشتازان گسترش دانش و تمدن در جهان بودند را با مشتی خرافه و رفتار ناسره در هم آمیخته اند.

پس از یورش سپاهیان اسلام به ایران و دیگر کشور ها بر پایه آيه 59 سوره الانعام کتاب قرآن «وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ» «و نه هيچ تر و خشكى وجود دارد ، جز اينكه در كتاب مبین ثبت است‏.»هر چه کتاب و ماندگار های علمی بود یا به آتش سوزانده و یا به آب افکنده شدند.
تاریخ نویسان نامدار اسلام می نویسند:
 « در فتح مصر، وقتی عمروبن العاص، بر ذخائر علمی اسکندریه دست یافت، از عمر بن الخطاب خلیفه دوم مسلمین در باره آنها دستور خواست. پاسخ او چنین بود:
« اگر در آنها مطالبی موافق کتاب خداست با وجود آن (قرآن)استغنا حاصل است و اگر در آنها چیزی بر خلاف کتاب خداست حاجتی بدان نیست به نابود کردن آنها اقدام کن».
چون این فرمان به عمرو بن العاص رسید شروع به پخش کتابها میان گرمابه های اسکندریه کرد، گفته می شود که سوخت ششماه گرمابه ها از سوزاندن کتابها فراهم شد. در تازش به ایران نیز همین رویداد پیش آمد، و گذشته از گرداندن آسیابها با خون ایرانیان، سعد بن ابی وقاص سردار خلیفه، هنگامیکه از عمر خلیفه اسلام ، در باره کتاب های کتابخانه های ایران دستور می خواهد.
عمر بن الخطاب می نویسد:« آنها را در آب افکن، زیرا اگر متضمن هدایت باشد، خداوند ما را با کتابی که راهنما تر از آنهاست هدایت کرده و اگر مایه گمراهی باشد خداوند ما را از آن بی نیاز ساخته است».
فرنود به آب افکندن نسک های ایرانیان ، بر این پایه بود که آنان بیشتر نوشته های خود را بر پوست جانوران، مانند گاو و آهو می نگاشتند، مانند کهن نامه اوستا، که گفته می شود درهنگام یورش اسکندر به ایران، بر روی دوازده هزار پوست گاو با خط زرین نوشته شده بود. سوزاندن نسک هایی که بر روی پوست نگاشته شده بودند ، با دود و بوی ناخوشایندی همراه بود، و از سویی با شستن پوست در آب، نوشته ها را پاک می کردند، و ازپوست جانوران که همواره با ارزش بود، دوباره بهره برداری می کردند.
درهمان هنگام نویسندگان و شاعران عرب، اندک نوشته هایی را که در آن سرزمین یافت می شد، بر روی چوب، برگ درختان، و استخوان جانوران می نوشتند، تا جاییکه قرآن کتاب دینی و مقدس مسلمانان نیز بر روی این چیز ها نوشته شده بود، و در زمان عثمان خلیفه سوم اسلام بود، که بفرمان وی این نوشتارها را گرد آوری، و پس ازبازبینی از سوی گروهی، که خلیفه به این کار گمارده بود، شمار بسیاری را از میان بردند، واز بجای مانده آنان کتاب قرآن را فراهم آوردند. 
اخبار الحکما چاپ مصر ج 1 ص 33- مختصر الدول ابی افرج ملطی - تاریخ التمدن الاسلامی جرجی زیدان ج 3 ص 41 - کشف الظنون حاجی خلیفه چاپ ترکیه ج 1 ص 446 - معجم البلدان ج 5 ص 243
هدف آن فرمان های بر گرفته شده از کتاب قرآن، از میان بردن شناسه فرهنگی و تاریخی و علمی مردم ایران، و دیگر کشورهای شکست خورده بود ،دراین میان، بویژه ایرانیان بایستی به بردگان یا بگفته عربها ،موالیان بی هویتی تبدیل شوند.
        شیخ عباس قمی، در صفحه 164، کتاب سفینه البحارو مدینه الاثار و الاحکام، این گفته حسین ابن علی، امام سوم شیعیان را می آورد:
       « ما از تبار قریشیم دوستان ما عرب ها، و دشمنان ما ایرانیها هستند، روشن است هر عرب از هر ایرانی بر تر و بالاتر است، و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانیها را باید دستگیر کرد به مدینه آورد، زنانشان را در بازار ها به کنیزی بفروش رساند، ومردانشان را به برده گی اعراب گماشت».
از سویی اشغالگران کوشیدند، که شاد زیوی را، که یکی از ویژگیهای فرهنگ کهن ایرانی می باشد، و در تار و پود این مردم نهادینه گشته است، را با از میان بردن نماد های آن، که جشن های ایرانی بودند نابود نمایند.
·         ایرانیان مبارزنیزبرای پاسداری از فرهنگ نیاکانشان، دست از تلاش بر نمی داشتند ، ولی با همه کوششها و جانفشانی ها، برخی از این جشنها یا از میان رفتند، و یا به بوته فراموشی سپرده شدند ،و یا از رنگ و بو افتادند .
درمیان این جشنها ،همواره نوروز از جایگاه ویژه ای در میان ایرانیان بر خوردار بوده و می باشد، یکی از جشنهایی که هرگز دشمنان نتوانستند آنرا از میان بردارند، و یا از انجام آن جلوگیری نمایند ،همین نوروز باستانی و آغاز سال نو ایرانی بود ،که ایرانیان در سخت ترین ودشوار ترین برهه از زمان به انجام و پاسداری از آن پرداخته و می پردازند ، تا جاییکه سده ها پس از یورش سپاهیان اسلام و هنگامیکه دشمنان در این تلاش خود ناکام ماندند، دست به تحریف و مصادره آن زدند. در دربار برخی از خلفای اسلامی، سلاطین و حکمرانان، نیز به بر پایی این جشن می پرداختند، و به آن رنگ و بوی اسلامی دادند .
گفتند که « نوروز در دین اسلام محترم شمرده شده است، و تنها جشن وآیین ملی است، که اسلام ومذهب تشیع آن را منسوخ نکرد، بلکه جلال وشکوه هدفداری نیز بدان بخشید وبارنگ وبوی مذهبی ودینی آراسته است ».
البته در درازای سده ها، در جشن های نوروزی ایرانیان نیز، ناهنجاری ها و ناسازگاری با فرهنگ ایرانی وارد کردند، و کتاب قرآن ، که خود آیات آن پایه کتاب سوزان و از میان بردن علم و دانش و شناسه میهنی قرار گرفته بود، را بر سر سفره هفت سین آوردند، و یک جشن کهن ایرانی را با تصاویر خیالی محمد پیامبر اسلام، و علی داماد و خلیفه اش، و حسین فرزندش ، که خود هر یک در تازش به ایران، و از میان بردن فرهنگ والای ایرانی نقش بزرگی داشتند آراستند، و مردم را وادار کردند که بر خوان نوروزی، اورادی بزبان بیگانگان بخوانند، و نوروز را بیکدیگر شاد باش بگویند.
در دوره اسلامی نوروز را به سلیمان پیامبر نسبت داده اند وگفته اند « که چون وی انگشتری خود را گم کرد، پادشاهی از دستش بیرون رفت وپس از چهل روز آن را باز یافت، و شکوه پیش به او بازگشت، وپادشاهان نزد او رفتند ومرغان بازگشتند وایرانیان گفتند (( نوروز آمد )) »
این افسانه ها بر گرفته شده از تورات کتاب آسمانی و مقدس یهودیان است، که سپس به قرآن نیز در آمده و پایه و ستونهای دین اسلام را پی ریزی کرده است ؛
ولی حتی در داستان سلیمان اشاره به تاریخ بر تخت نشستن دو باره وی نشده است، که بتوان در یافت که روز نوروز بوده است .
مجلسی در کتاب (( سماء والعالم )) از قول جعفرصادق امام ششم شیعیان، روایت کرده است که:
 « روز اول فروردین حضرت آدم آفریده شده است».
·         بر پایه داستانهای تورات، « خدا روز اول، نور و تاریکی را آفرید، وروز و شب را درست کرد، وروز دوم آسمان را آفرید، وروز سوم زمین و دریا را آفرید وگیاهان را، وروز چهارم ستارگان و فصلها را، وروز پنجم حیوانات بزرگ دریایی آبزیان و پرندگان را آفرید، وروز ششم و در پایان ،زمین انواع جانوران و حیوانات اهلی و وحشی و خزندگان را بوجودآورد، و سپس آدم را آفرید» .
بنابر این خدا پنج روز پیش از نوروز، آغاز به آفرینش جهان نمود، و روز پایان که نوروز بود آدم را آفرید. در بالا می خوانیم که روز چهارم فصلها را آفرید، و اگراین افسانه را بپذیریم، و آغازآفرینش فصل ها را بهار یا نوروز قرار دهیم، باز هم حساب «امام جعفر صادق » صادق نیست، و آدم روزسوم فروردین آفریده شده، و نه روز یکم فروردین!.
در حدیث معلی بن خنیس یا حدیث نوروز، می خوانیم که جعفر بن صادق می فرمایند: « ای معلی ، روز نوروز همان روزی است که خداوند از بندگان خود پیمان گرفت که او را بپرستند، واو را انبازی نگیرند. وبه پیامبران وحجج وامامان ایمان بیاورند، همان روزی است که آفتاب در آن طلوع کرد وبادها وزیدن گرفت وزمین در آن شکوفا و درخشان شد» .
·         اینجا امام جعفر می گوید، که نوروز همان روزی است که آفتاب در آن طلوع کرد، و با حساب تورات روز نخست بود که خدا آفتاب را آفرید ، پس اگر امام در بالا فرمودند که نوروزروز آفرینش حضرت آدم بوده، باز حساب درست در نمی آید ، چون نمی توان در شش روز دو بار نوروز داشت. و دیگر اینکه نمی توان پنج روز پیش از نوروز را نوروز نامید.
مجلسی در کتاب ((زادالمعاد )) پس از ذکر فضایل نوروز، واین که نوروز، روز موافق با روز مبعث و (27) بیست و هفتم ماه رجب بود، ودر همان روز پیامبر به پیامبری مبعوث گردید».
بیست و هفتم (27) ماه رجب سال سیزده (13) پیش از هجرت، برابرمی شود با نهم (9) ژوئیه سال ششصد و نه (609) ترسایی، و برابر است با هفده ( 17) تیر ماه ایرانی، و باز هم حساب امام درست در نمی آید، و بعثت پیامبر اسلام روز نوروز نمی شود.
امام صادق می گوید :« نوروزهمان روزی است، که کشتی نوح بر کوه جودی آرام گرفت» .
بر پایه روایت های تورات ، سفر پیدایش سوره هفتم آیه های (10-11-12)، هنگامیکه نوح ششسد (600) سال داشت، در روز هفدهم ماه دوم (Iyyar)، سال هزار و پانصد و پنجاه و شش (1556) خلقت، برابر با ماه آوریل ترسایی، که برابر با اردیبهشت ایرانی می باشد ، توفان آغاز شد.
در سفر پیدایش سوره هشتم آیه های (3و4)،  آمده است که،  سدو پنجاه (150) روز پس از توفان، کشتی روی کوه آرام گرفت. با این حساب در می یابیم که سدو پنجاه (150) روز بعد می شود، ماه(Tishri) عبری، وبرابر با ماه سپتامبر ترسایی، و آبان ماه ایرانی. پس روز نوروز نمی شود.
بر پایه این داستان ، پس از آن نیز سدو پنجاه (150) روز، نوح در کشتی ماند و سپس خارج شد ، که باز می شود ماه (Adar) عبری، و یا بهمن ماه و یا ژانویه ترسایی، و این هم روز نوروز نمی شود.
امام صادق می گوید :« نوروزهمان روزی است، که پیامبر خدا ، امیرالمؤمنین علی (ع) را بر دوش خود برداشت، تا بتهای بیت الله الحرام (کعبه ) را به زیر افکند وبتان را خرد کند . چنانچه ابراهیم نیز چنین کاری را کرد» .
تاریخ این رویداد هم در جایی نوشته نشده است تا بتوان آنرا حساب کرد.
امام صادق می گوید :« همان روزی که پیامبر به یاران خود دستور داد، تا با علی (ع) به عنوان امیرالمؤمنین بیعت کنند».
اشاره به داستان غدیر خم است، که گفته می شود در روز هجدهم (18)ذیحجه سال دهم (10)هجری رخ داده است ، که برابر می شود با، نوزده (19 ) ماه مارس سال دهم ترسایی، و بیست و هشتم (28) اسفند ماه ایرانی، که باز هم روز نوروز نمی باشد.
امام صادق می گوید :« همان روزی است که پیامبر (ص) ،علی (ع) را به وادی الجن (دره جنیان ) فرستاد تا ازآنان برای خود بیعت بگیرد».
هیچ نشانی از تاریخ ماموریت علی درتماس با جنیان در جایی نیست که بتوان آنرا حساب کرد.
امام صادق می گوید :« همان روزی که علی (ع) بر مردم نهروان (خوارج ) پیروز شد»
جنگ نهروان در روز نهم (9)صفر سال سی و هشت(38) هجری، برابر با بیستم(20) ژوییه سال ششسد و پنجاه و هشت (658) ترسایی، و بیست و نهم(29) تیر ماه سال سی و هفت(37) هجری شمسی رخداد ،و باز هم روز نوروز نمی شود.
نوروز جشن باستانی ایرانیان، هیچ پیوندی با اسلام، و دیگر ادیان ندارد.
نوروزجشن ایرانی ، بر همگان شاد باد.
**********
چهارشنبه تیر شید 24 اسفند / 2570 شاهنشاهی

۱۳۹۰ اسفند ۲۳, سه‌شنبه

مراسم چهارشنبه سوری در مناطق مختلف ایران

مراسم چهارشنبه سوری در مناطق مختلف ایران:


 
آذربايجان شرقی:
 تبريزی ‌‏ها در اين شب بر روی هم گلاب يا آب می ‌‏پاشند و معتقدند اين كار زندگی را با سعادت قرين می ‌‏كند. از رسوم ديگر تبريزی ‌‏ها در اين شب, فرستادن خنچه از منزل داماد به منزل عروس است.

دختران دم بخت تبريزی هنگام پريدن از روی آتش اين ترانه را می ‌‏خوانند: «بختم آچيل, چهارشنبه»‌ يعنی چهارشنبه! بختم را باز كن.

آذربايجان غربی:
 خانواده‌‏های اروميه‌‏ای در اين شب به خانه مسن ‌‏ترين فرد فاميل می ‌‏روند و به خوردن آجيل سرگرم می ‌‏شوند.

اردبيل:
در مغان, مردم پيش از طلوع آفتاب روز چهارشنبه, دسته‌‏ جمعی به كنار رودخانه می ‌‏روند, آتشی می ‌‏افروزند و هنگام بازگشت, زنان ظرف‌‏هايشان را از آب رودخانه پر می ‌‏كنند و به خانه آورده و آن را دور و بر خانه می ‌‏پاشند, تا با اين كار سال جديد, سالی سرشار از روشنی, زلالی و پاكی شود.

بوشهر:
بوشهری ‌‏ها پس از آتش‌‏افروزی در خانه‌‏هايشان و پريدن از روی آن, با قايق از روی آب می ‌‏گذرند و معتقدند اين كار نحسی اين شب را از بين می ‌‏برد.

خراسان:
در خراسان مراسم كوزه ‌‏شكستن با خواندن ترانه؛ «درد و بلام تو كوزه، راه بيفته بره تو كوچه» همراه است. در برخی نقاط خراسان به جای آش, پخت چهار نوع پلو اعم از رشته ‌‏پلو, عدس ‌‏پلو, زرشك‌‏ پلو و ماش ‌‏پلو رسم است و آن را ميان فقرا و همسايگان نزديك تقسيم می ‌‏كنند. در آجيل خراسانی ‌‏ها مطلقاً نمك وجود ندارد, چون نمك را علامت شور بختی می ‌‏دانند.

خوزستان:
 در اهواز پس از پريدن از روی آتش, مراسم قاشق ‌‏زنی انجام می ‌‏شود و خانواده‌‏ها, خوراكی يا آجيل شور و شيرين را در ظرف قاشق ‌‏زنان می ‌‏ريزند.

سيستان و بلوچستان:
 در سيستان و بلوچستان مردم گونی, پتو و نمد كهنه را به دور هم می ‌‏پيچند و آن را در شب چهارشنبه آخر سال آتش می ‌‏زنند و معتقد نحس بودن اين شب با اين عمليات از بين می ‌‏رود.

فارس:
 در شيراز برای گشودن بخت دختران به سعديه می ‌‏روند و از آب استخر سعديه به سر و روی دختران می ‌‏ريزند. زنان نيز با ريختن اين آب بر روی خود, اعتقاد دارند مهرشان در دل شوهر فزونی می ‌‏يابد.
 

كردستان:
مردم كردستان به خصوص روستاييان, دسته‌‏جمعی به صحرا و به چشمه ‌‏سارها رفته و پس از شادی و پايكوبی و كشتی گرفتن, هنگام بازگشت به منزل مقداری سنگ ريزه آن را بدون اين كه به پشت سر نگاه كنند، به عقب پرت می ‌‏كنند و با اين كار بلا و آفت را از خود دور می ‌‏كنند.

از ديگر مراسم ‌‏های جالب اين شب در كردستان, شال ‌‏اندازی است كه عده‌‏ای از جوانان بالای پشت ‌‏بام خانه‌‏ها و كنار دره‌‏ها و پنجره‌‏های همسايگان و ثروتمندان رفته و ضمن خواندن سرود و تصنيف از دريچه‌‏ای شال را آويزان می ‌‏كنند و اهل خانه نيز هديه‌‏ای را به شال می ‌‏بندند.

كرمان:
 در كرمان مقداری ذغال, نمك, سكه و كمی نان را در كوزه‌‏ای خالی می ‌‏ريزند و آن را شب چهارشنبه‌‏ سوری از بالای بام به كوچه پرتاب می ‌‏كنند تا بلا و كمبود از خانه دور شود.

گيلان:
 در روستاهای اطراف رشت, غرب شب چهارشنبه سوری, پوشال برنج را در پنج منطقه با فاصله كنار هم می ‌‏چينند. سپس آن را آتش زده و برای دفع چشم زخم, اسپند در آتش می ‌‏ريزند و اين ترانه را به گويش گيلكی می ‌‏خوانند.
 
گل, گل چهارشنبه

به حق پنجشنبه

نكبت بی‌‏شه

دولت
بی‌‏يه

زردی بی‌‏شه

سرخی بی‌‏يه


يعنی: آتش سرخ چهارشنبه! به حق پنج‌‏شنبه نكبت برود, دولت بيايد, زردی برود, سرخی بيايد.

آنها در اين شب خورشت ترشه ‌‏تره می ‌‏پزند و آن را با كته, ماست و دوغ می ‌‏خورند. صبح چهارشنبه خاكستر به جای مانده از آتش شبانه را جمع كرده و پای درختان ميوه می ‌‏ريزند تا درختان بارور شوند و ميوه بيشتری دهند.

لرستان:
 در اين شب در خرم‌‏آباد هيزم را به هفت دسته تقسيم كرده و با فاصله‌‏ های معينی در يك رديف چيده و آتش می ‌‏زنند و با گويش محلی می ‌‏گويند:
«زردی مه و تو, سرخی تو و مه»
مازندران:
در روستاهای مازندران در شب چهارشنبه ‌‏سوري آشی پخته می‌‏شود به نام «آش هفت‌‏ ترشی» كه از هفت نوع سبزی, ترشی و حبوبات به علاوه «گزنه آش», كه يك نوع سبزی است, در آن استفاده می ‌‏شود.

مردم اين روستاها معتقدند؛ خوردن اين آش بسياری از بيماری ‌‏ها و كسالت ‌‏ها را از بين می ‌‏برد.

استان مركزی:
 در اين استان علاوه بر مراسم آتش‌‏بازی, برای آمرزش اموات مقداری خرما يا شكر پنير تهيه كرده و سر گذر ميان عابران تقسيم می ‌‏كنند.
***

سه شنبه ( چهارشنبه سوری ) 23 اسفند / 2570 شاهنشاهی