بادرود بر ایرانیان بزرگ و هنرمند همیشه گرفتارمان در هرکجای ایران و این جهان، درود بر تهرانیان ، درود بر اقوام مختلف آذربائیجان ، درود بر اقوام مختلف کرد ، درود بر اقوام مختلف بختیاری ، تمام خوزستانی ها، لرها ، لک ها ، شاه سونی ها ، سیستانی هاو بلوج ها، ترکمن ها ، قشقائی ها ، گیلک ها ، مازنی ها ، خراسانی ها ، یزدی ها ، اصفهانی ها ، فارس های استان فارس ، کرمانی ها، بوشهری ها، تمامی روستائیان ایران و تمامی اقوام مختلف و شاخه های گوناگون اقوام ایرانی ، درود بر تمامی هم میهنان گرامی و عزیز تر از جانمان ، درود
نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ایران

۱۳۸۹ تیر ۳۱, پنجشنبه

زرتشتیان آتش پرست نیستند - قبله زرتشتیان بسوی نور است.



زرتشتیان آتش پرست نیستند

قبله زرتشتیان به سوی نور است

 
براي بسياري از مردم ، اعم از عامي و فرهيخته اين پرسش مطرح است كه چرا زرتشتيان به هنگام نماز و نيايش رو به فروغ و روشنايي مي‌نمايند ؟ آنچه كه در اين نوشتار آمده ، چكيده نكاتي است كه به هنگام‌هاي گوناگون نوشته يا گفته شده و هدفشان اين بوده كه توجه زرتشتيان را ، به ويژه به هنگام نماز و نيايش ، به سوي نور و فروغ روشن سازد .هنگامي كه نمازگزار ، در برابر نور و فروغ‌ آتش ، آفتاب ، چراغ ، شمع ، آذرخش ، ماه و ستاره و ديگر فروغ‌ها ، به نيايش اهورامزدا مي‌پردازد مي‌داند كه اهورامزدا نيازي به نماز نيست ، بلكه خود نياز دارد تا با نيايش و نماز ، روان و درون خود را پاك و شادمان ساخته و به آن نيروي پرواز داده و تنگخانه دل را به فروغ اهورايي روشن سازد . كما اينكه اشوزرتشت ، تن و روان ، و نيز انديشه نيك و همه نيروي خود را به پيشگاه اهورامزدا نياز مي‌كند . اگر اشوزرتشت در گاتها ( كتاب مقدس زرتشت ) ، اين سرودهاي مينوي و آسماني ، در برابر دهشها و بخشايشهاي اهورايي سپاس مي‌گزارد ، براي شادماني خود است ، نه اين كه چشمداشتي در كار باشد . و نه براي آن‌كه از دهشها بهره خواهد برد ، زيرا دهش‌هاي خداوندي بي‌چشمداشتي در دسترس همه است . پس ستايشي كه اشوزرتشت در گاتها در برابر نور و فروغ ايزدي بجا مي‌آورد ، نه از ترس و واهمه است و نه براي نياز و پاداش ، پيامبر از روي دوستداري و دلدادگي به نيايش برمي‌خيزد و اهورامزدا را ستايش مي‌كند . بدين گونه بود كه اشوزرتشت نماز و ستايش را مينوي كرد . نماز او گونه‌اي درون‌نگري و خروش درياي شادماني و خواسته‌هاي درونست . آواي امواج دريا كه فروغ شادي بخش آدرپاك ، همچون نخستين پرتوهاي بامدادي خورشيد ، بر آن بوسه مي‌زند ، او را با اهورامزدا همراز مي‌سازد . اشوزرتشت در برابر نور آتش و اخگر فروزان براي اهورامزدا چنين مي‌سرايد : 
«‌ اين نور نماينده فروغ مينوي است كه در دل هر كس جاي دارد و براي زندگي و اباداني او را گرما و نيرو مي‌بخشد . آتش دلدادگي و دوستداري كه از فروغ بيكران و روشنايي سرشار بارگاه اهورامزدا سرچشمه گرفته و درون دل هر كس نهاده شده است . اي نمازگزار ، نمازت را ، نيايشت را با دل پاك و روشن به آرامي و خلوص نيت بخوان و بدان ، اين روشنايي كه قبله‌گاه و پرستش سوي خود كرده اي پرتوي از روشني جاودان است كه خداوند در دل مردمان نهاده است .  
آتش و اجاق خانوادگي در فرهنگ آريايي و پيشينيان ، جايگاه بسيار والايي داشته است . در گاتها :‌ خان و مان ، « دِمانَ»‌ و در اوستا« نِمانَ و دِمانَ» و در زبان پهلوي به صورت « مان » آمده و « مان » كوچكترين يگان مردمي است . در گذشته به آن ارج بسيار نهاده مي‌شد و روشن نگه داشتن اجاق خانوادگي ، جزو آيين‌هاي بسيار بايسته تيره‌ها و اقوام گوناگون ،« بويژه آريائيان »‌ بود . در روستاها و نيز در هر يك از بخش‌ها ، گنبد هاي آتش داشتند . هر قوم و قبيله‌ نيز آتش خود را داشت و پيشه‌وران نيز هر كدام براي خود آتشي داشتند . به هنگام كوچ و مهاجرت آتش خود را همراه مي‌بردند ، مبادا در غياب آنان بر اثر فقدان مراقبت و يا دشمن بدخواه خاموش شود . و آتش يادگار نياكان بود . پس از چندي براي يگانگي و همبستگي ، آتش گنبدهاي پيشه‌وران گوناگون را يكجا نموده و به جاي اين كه هر صنفي آتشگاهي ويژه داشته باشد همه با هم در مكاني همگاني آتشها را بهم آميختند ، يعني پرستش سو را يكي كردند . آتش در اوستا نمودار فروغ خداست . آتش اشوزرتشت ، بيش از همه « مينوي » است . در يسنا ‌ هات 7 بند 11  از پنج گونه آتش ياد شده است و به هر يك جداگانه درود فرستاده شده است                        .
آتش بِرزي سَوَنگه = بزرگ سود و آتش بهرام است                                       .
آتش وُهُوفريان ، آتشي است كه در بدن انسان است . ( گرما و آتش غريزي )                                   
اُروازيشت و آن آتشي كه در رُستني‌هاست                               .
آتش برق كه وازيشت است                                     .
سِپِنيشتَه و آن آتشي است كه در گرزمان « گرودمان » جاويدان و خانه سرود پرتو افشاني مي‌كند .
اگر زرتشتيان رو به سوي نور دارند و آنرا پرستش سو مي‌دانند ، براي نزديك شدن به اهورامزدا ، پروردگار و آفريننده كل است كه خود سرچشمه همه نورها ( نورالانوار ، شيدان شيد ) است . در بعضي جاها زرتشتيان را آتش پرست خطاب كرده اند . در مورد واژه پرست نكته اي قابل ذكر است . پرست و پرستيدن از لحاظ معنايي به صورت نگهدارنده و پاسباني كننده نيز امده است . همچنان كه واژه پرستار اشاره به شخصي دارد كه از بيمار نگاهداري مي‌كند . پس پرستش تنها به معني عبادت نيست . در حالي كه تازيان بعد از حمله به ايران آن را اينگونه باب كردند .  زرتشتيان چون آتش را كه خود گرمي‌دهنده و نوراني است ، به خاطر نور آن مقدس مي‌دارند و چون نور قبله سوي زرتشتيان است پس جايي كه آتش بر افروخته شده است بدان سو نيز نماز را به‌جاي مي‌آورند .
زيرا اهورامزدا نورالانوار است و نور آتش نيز نوري از نورهاي پروردگار است  نظراتي كه اينجانب از بعضي از فرهيختگان شنيده‌ام  . آتشي كه در آتشكده‌ها ، دَرِ مهر ها ، آدريان‌ها و آتش بهرام‌ها ، چه در ايران و چه در هند و پاكستان فروزان است ، يادگاري از فرهنگ و تمدن چندين هزار ساله است كه نياكان ما ، با همه ناملايمات روزگار ، آنها را تا به امروز فروزان نگهداشته‌اند ، براي نمونه آتشي كه در آتش بهرام « اودوادا » در حدود 100 كيلومتري بمبئي روشن است و ايرانشاه ناميده مي‌شود ، همان آتشي است كه ايرانيان پس از ساسانيان با خود به هندوستان برده و پس از چند بار جابه‌جايي در « اودوادا»‌ تخت نشين نمودند .نگهداري آتش و ايجاد آتشگاه و جايگاه نگهداري آتش يك سنت آريايي است و پيش از اشوزرتشت نيز رواج داشته است .آتشكده‌هاي تهمورس ، فريدون ، تور ،‌آدُرگشسب و كيخسرو از جمله آتشكده‌هاي پيش از زرتشت به شمار مي‌روند. 
نور كه زاييده اتش است نزد همه اقوام گرامي است . بيشتر كتابهاي آسماني ، خدا ، نور محض ، نور حقيقي و يا نور الانوار است . انوار مادي و جهاني نمونه و مظهري است از نور حقيقي . اين است كه ايرانيان باستان ، نور را پرستش سوي خود قرار داده و رو به نور ، نيايش اهورامزدا را به جاي مي‌آورند ، تا به نور حقيقي نزديكتر شوند .
زرتشتيان آتش پرست نيستند . بلكه نور پرستش سوي آنان است . قابل توجه اينكه پرستش سوي ( قبله ) ، نور است نه آتش ! و اين تجلي نور كل است كه دل را گرما و روان را صف مي‌بخشد . همه پاك‌نهادان و يكتاپرستان دنيا خداوند را نورالانوار مي‌دانند . 
( به گواهي كتاب آسماني ) و زرتشتيان نيز كه راه خود را به وسيله نور( چه طبيعي و چه غير طبيعي ) به سوي نورالانوار باز مي‌كنند . خداوند ، مكان و منزل ويژه‌اي ندارد و همه جا حاضر و ناظر است و به كار بستن سه اصل بزرگ انديشه و گفتار و كردار نيك براي آن است كه بتوان دل را به نور ايمان گرم و صفا بخشيد و به اين ترتيب خدا را در همه احوال با خود ديد . از فرقه‌اي از مسيحيت موسوم به روزيكروشن كه با نگاهي عرفاني در جستجوي اسرار طبيعت بودند روايت است كه :‌« يك چراغ كوچك فتيله‌اي بدست آور ، ولي نگذار روغنش تمام شود ، آنگاه مي‌تواني از شعله سوزان اين چراغ كوچك هر تعداد چراغ و شمع و آتش بخواهي ، در مجهان روشن كني بدون آنكه از شعله آن بكاهد »‌. با ژرف نگري به همين مختصر رازي از رازهاي آفرينش و وجود آشكار خواهد شد 
. اگر در گذشته آتش را در جايگاه‌هاي مخصوصي ( كه اسامي گوناگوني داشتند ) نگهداري مي‌نمودند به علت فقدان وسايل امروزي ( مانند كبريت و برق ) بود ، و نيز به واسطه نياز همگاني . براي آن نگهبان و پرستار مي‌گماردند تا خاموش نشود ( از آن پرستاري مي‌كردند ) و مردم براي رفع نياز خود ، از آتش محله خود بهره‌مند مي‌شده‌اند . اما نگهداري آتش در معابد صرفا به منظور راه يافتن به نور اصلي بوده است و نه چيز ديگر .به جا آوردن مراسم در برابر نور خدا به انسان حرارت زندگي و جوش و خروش و اراده و پايداري مي‌بخشد و دل دينداران و مشتاقان ، با برخورد به امواجش ، سبك و شاد و خرم مي‌گردد و پرتو آن نسبت ايمان واخلاص ستايندگان بردل ايشان مي‌تابد و انوار تسلي و اميدواري ، كانون دل آنها را روشن مي‌گرداند 
. شادروان رشيد شهمردان در كتاب پرستشگاه‌هاي زرتشتيان آورده است : پرستشگاه را مي‌توان بانك يزداني ناميد كه نيايش ‌كنندگان و دلدادگان ، ارمغان مهر و ايمان ويژه خود را در آنجا به ‌وديعه مي‌سپارند و غمديدگان و در دمندان كه به آن نيازمندند و بدانجا روي نياز به خاك مي‌مالند ، از آن وديعه يزداني بهره ‌مند مي‌گردند و دلداري و آرامش مي‌يابند . بهترين نياز و پيش ‌كش در پرستشگاه ها ، ترك خوي‌هاي زشت خويش و بيان ايستادگي در راه خداونديست ، آنگاه كالبد خاكي انساني مجراي پخش انوار فيض يزداني مي‌شود.
چنانكه آمد آتشكده‌هاي قديم ابتدا محل نگهداري آتش براي رفع نياز بوده است و امروزه نيز اتش اجاق خانوادگي در ميان پاره‌اي از مردم و طوائف رايج است ( اجاق خانه‌ات سبز و پايدار باشد ) كه باقيمانده عقايد و باورهاي مردمان دوره‌هاي باستاني به شمار مي‌رود . آتشكده ، گذشته از جايگاه نگهداري آتش ، و بعدا محل نيايش و پرستش خداوند بزرگ ، مكان فعاليت‌هاي ديگير نيز بوده است .

این مطلب به تاریخ پنج شنبه ناهید شید 31 تیر ماه 2569 شاهناشهی برابر با
31 تیر ماه 1389 تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.

۱۰ نظر:

امین گفت...

بله خانم نوشین دقیقا همین معنا رو داره.بزگرترنی مشکل ما در جامعه کنونی ایران افراط و تفریط هست.یعنی یا فقط خوبی چیزی دیده میشه یا بدیه اون فقط.وقتی خوبیها دیده بشن ، انتقادها تاثیری ندارن و پیشرفتی حاصل نمیشه.وقتی هم تنها بدی ها گفته بشن باعث ایجاد نا امیدی میشه...

______________
مطلب این پستتون فوق العاده بود.مرسی

امین گفت...

راستی cbox در ایران فبلتر شده و پیانم ها رو نشون نمیده

اسرار ازل گفت...

متشکرم نوشین عزیز
خیلی وقت بود می خواستم یک پست در مورد آتش در فرهنگ زرتشتیان داشته باشم
ولی راستش فرصتش نشد

نه گاو خدای گاوپرستان است
نه مهر نماز خدای مسلمانان که بدان سجده میکنند
نه آتش خدای زرتشتیان

مسعود گفت...

درود

اون عربهای احمق یک چیزی میگفتن و امروز پیروانشون و آخوندهای دزد و متجاوز اسلامی این راه رو ادامه میدن و این چرندیات رو میگن.

پیروز باشی. پاینده ایران

سهراب ساعی گفت...

درود نوشین جان
ببخش من دیر سر می زنم
ممنون از اینکه بهم سر زدی
مطلبت در مورد زرتشتیان را همگی را خواندم
اطلاعات با ارزشی بود.
ممنون و موفق باشی

سیاوش گفت...

درود بر نوشین عزیزم ،
نمدانم به ایرانی بودن خودم افتخار کنم یا گزیه کنم . باز هم در این جستار میبینم که ایرانیان حتی نیایش را هم جزو شادمنی خود قرار مدادند . تازی های هوس پرست انقدر کودن بود هاند که نمدانند در خرد ایرانیان چه می گزشته . آیا ایرانیان بت پرستی و آتش پرستی میکردند و یا میکنند یا تازی ها ؟
اين نور نماينده فروغ مينوي است كه در دل هر كس جاي دارد و براي زندگي و اباداني او را گرما و نيرو مي‌بخشد
براستی که همینگونه هست . اگر مقدس شناختن آتش را گروهی بیخرد و هوس پرست . میگویند آتش پرستی پس بگزار در همان جهل و نادانی خود باقی بمانند
. این فرا فراموش نکن که کسی که خواب هست را می شود ا
این هست ایران آرایی من
افسوس اقسوس افسوس
در پایان این نکته را از پدر خرد همه ایرانیان پدر بزرگوار رضا فاضلی را باز میگویم
فهمیدن گرفتاری میاره فهمیدن تو رو به فکر مردم میندازه فهمیدن .....، کاری که میکنی به خاطر بهشت نمیکنی .
زنده باد جان باختگان را ه آزادی از 1400 سال پیش تا کنون
آنقدر خوب عزیزی که به هنگام وداع حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم
خرد نگهدارت
پاینده ایارن

omid گفت...

البته اتش مختص ایرانیان نبوده در اثار مصر و بین النهرین هم زیاد توجه به اتش می شده . ولی نه بصورت اتشکده و اتشدان/

علیرضا گفت...

سلام و صد درود بر تو دوست عزیزم
خیلی وقت بود به وبلاگت نیومده بودم و مطالبت و از طریق پست های گروه دنبال میکردم. این آخری از دستم در رفته بود. جالب بود :)
دوست من با یه پست جدید به روزم
سبز باشی و استوار

آرش گفت...

با درود
خیلی خوب بود. همیشه خواستار خواندن متنی در این باره بودم.
به امید بهروزیت. بدرود.

dariush گفت...

با بهترین درود ها به نوِشین گرام و ایرانی
نوشته انقدر کامل و بدل نشین و منطقی بود که سخنی برای گفتن نمانده البته انهایی که میخواهند فکر کنند ما اتش پرستیم بگذار راحت فکر کنند بهتر اتش پرست و بی ازار و بی گناه تا خونخوار و ضحاک و بسوی کعبه بت خانه بزرگ ستایش کردن

در باره غکسها البته این عکسها را سال 2009 خودم گرفتم ولی من هم عکسی زیاد از درون کاخ نیاوران ندارم در فلیکر هم گشتم ولی عکس های زیادی نیست ولی اگر به گوگل بروی و در گشتن ان کاخ نیاوران را بزنی از ویکیپدیا میاید و هم از سازمان میراث فرهنگی و خیلی داده های دیگر
شاد باشی و تندرست